✅تلنگر؛ آخرین باری که زائرسرای مشهد روضه بود خانمی مسن دید روضه داریم عصا زنان اومد تو. بعد نهار منو صدا کرد و از شرایط زندگیشون گفت و اجازه خواست غذا برای همسر مریضش ببره، سریع پسرم محمد طاها( که خدا بحق علی بر اطاعت الله و کارخیر توفیقش بده) صدا کردم و گفتم برای این خانم غذا ببر در خونه اش.. از رنگ رخساره صداقت میبارید.. از حاج آقامون صدهزار تومن گرفتم بهش دادم.. آدرس گرفتم و گفتم اولین فرصت میرسم خدمتتون پریروز از کربلا برگشتم رفتم قم زیارت و اومدم مشهد ، توفیقی شد رفتم منزلشون .. پیرمردی مریض پیرزنی مریض دیده بوسی کردیم نشستم پیرمرد گفت خیییلی منتظرتون بودم بیای.. گفتم شرمندم دیرشد کربلا بودم ، تا فهمید کربلا بودم دوباره با مشقت برای بوسیدنم پا شد..هرچه اصرارکردم بشینه نپذیرفت.. پیرمرد عاشق کربلا خواست دستم ببوسه نذاشتم.. چندین بار سر و صورتم بوسه باران کرد. سر صحبت باز کردم.. گفتم حاجی چکاره بودی؟ گفت لوازم خانگی فروشی داشتم .. گفتم خونه مستاجری؟ گفت بله، یه زمانی دوتا خونه داشتم.. گفتم چیشد از دست رفت؟ گفت سال ۷۳ من ۳برگ چک سفید امضا دادم کسیکه باهم صمیمی بودیم و قرار بود معامله ای کنه و شد آنچه که میبینی ... تمام سرمایه زندگیش از دست رفته بود.. برای پذیرایی خیار آورد از همونا که معمولا ما ها نمیخریم.. از حساب برکات الزهرا (کارت خیریه) مبلغی یواشکی زیر بشقاب گذاشتم. گفتم چقد اجاره میدید گفت با هزار منت ۳۵۰تومن ازمون میگیره. گفتم حقوق دارید؟ گفت نه، مردم کمکمون میکنن😞 حتی در خورد و خوراک موندیم.. 🌺برگشتم خدمت پدرم نتیجه کار و تحقیق عرض کردم،مبلغی هم از ایشون گرفتم براشون مواد غذایی ببرم.. 👈حتما از اینجور موارد اطراف شما هست ،نکنه ازشون غافل بشید.. خدا بحق صاحب خیریه حضرت زهرا ، هییییچ مردی رو خجالت زده زن و بچه نکنه..😭 @yazahramadad135