🔷نگاه خاص حضرت آقا علی عباس به خادم و زوارش ؛ خادم حرم بود ، احترام کرد مارو دید اومد ۲بسته نبات تبرکی بهمون داد..موقع خروج از حرم دوباره دیدمش ازش تشکر کردم ، گفت حاج آقا دعاکن خدا این خدمت ازم قبول کنه .. گفتم حدیث داریم اگر خدا نمیخواست کارخیری از کسی قبول کنه ، توفیق انجامش بهش نمی‌داد..همینکه توفیقش بهت داده یعنی میخواد ازت بپذیره.. گریه اش گرفت.. گفت هفته قبل داشتم کفش های زوار جفت میکردم ، یکی از همشهریانمون منو دید ، با خنده ای خاص منو مسخره کرد و رفت.. من ازش کینه نگرفتم.. ولی فهمیدم کار منو مسخره کرد😞 🔷گفت صبح همان شخص خیلی پریشون اومد در خونمون ، گفت بابت کار دیشب منو حلال کن .. گفتم تا نگی چیشده حلال نمیکنم.. گفت دیشب فهمیدی با خنده ام مسخره ات کردم؟ گفتم بله😞 گفت رفتم خونه بعد شام خوابیدم ، ناگاه دیدم سیدی جلیل القدر اومد بالاسرم ، با ناراحتی گفت به چه حقی کارکردن خادم مارو مسخره کردی؟؟؟ زبانم لال شده بود.. از ترس از جا پریدم.. تا صبح نگران بودم، حالا اومدم ازت حلالیت بگیرم..تورو به این حضرتی که براش خدمت میکنی منو حلال کن.. ✍🏻قاضی زاده