🔷پیرزن بود ، بعد روضه که مردم رفتن اومد پیشم گفت یه انگشتر طلا داشتم فروختم باهاش کارخیر بکنم ، چکارش کنم حاج آقا؟ هرچی شما بگی من همون کارو میکنم.. گفتم یه مبلغیش بده برای فرش مسجد یک مبلغیش بده برای حسینیه و زائرسرا یک مبلغیش بده برای جهیزیه یک مبلغیش بده برای اطعام یک مبلغیش کمک کن به فامیلای فقیرت.. یک ملیون ، یک ملیون میشمرد و میداد.. پول زیادی نبود ، مهم دل سخاوتمندش بود .. کل پول انگشترش انفاق کرد و رفت.. گفت می‌خوام باقیات و صالحاتم باشه.. تا دم در رفت برگشت ، گفت حاج آقا این کمکم بین من باشه و خدا.. اسمی ازم جایی توی مجلس نبری.. گفتم چشم.. نثار امواتش صلوات https://eitaa.com/yazahramadad135