◀️
راز اسارت قسمت ۸؛
گفتم در اسارت اینهمه آدم اینطوری جلوی هم دستشویی میرفتید؟؟
گفت تا مدتها بله..
بعد از مدتی اجازه دادن بریم دستشویی بیرون ..
اما مأمور عراقی میگفت ۱_۲_۳ باید میومدی بیرون...
یکبار گفت ۱_۲_۳ نشد بیام بیرون..کارم بیشتر طول کشید..
با لگد به در کوبید و در آهنی خورد توی سرم ، تعادلم رفت من افتادم توی نجاستها..😞😞
منو آوردن بیرون و با کابل زدن توی گردنم..
دوباره تعادلم بهم خورد و افتادم زمین...
◀️ادامه دارد...
✍🏼قاضی زاده
عضو کانال نکات ناب بشید و با نشر پیام در گروهها از ثواب نشر معارف اهلبیت بهره مند شوید..
eitaa.com/yazahramadad135