✅خاطرات خدمت؛
🌹لطف اهلبیت همیشه شامل حال آدمها میشه ولی متوجه نمیشیم..
مدتها بود دلم انگشتر فیروزه میخواست ولی ....
ولادت حضرت معصومه 6تا مهمان و زائر از تهران اومده بودند زیارت حضرت معصومه بنده رسوندمشون تا میدان 72تن که بتونن برگردن تهران..
انقققققد میدان شلوغ بود که حد نداره..
اتوبوس ها پر..
ماشین ها پر..
ماشین های سواری هم کرایه نفری 20/25/30 طلب میکردند..
چون زائران خانم بودند و دم غروب بود غیرتم قبول نکرد پیادشون کنم و زوار کریمه اهلبیت با مبلغ گرون و با دلهره برن تا تهران ..به حضرت معصومه گفتم نشد امروز بیام خدمتت ولی زائرات به مقصد میرسونم..
بسم الله گفتم و صلواتی رفتم رسوندمشون تهران و کرج ..رسیدیم در خونه شون ، برادرش متوجه شد من از قم اومدم و صلواتی خواهرش رسوندم ،شام مهمونمون کرد و یک انگشتر فیروزه هم آورد دستم کرد..
الحمدلله
🌹از برکت زوار زیارت حضرت عبدالعظیم هم روزیمون شد..الهیییی شکرت