دو شب پیش رفتم گاز بزنم! هوا خیلی سرد بود...اومدم از پمپ گاز بیرون،یکی کنار خیابون وایساده بود،دست بلند کرد، زدم روی ترمز و گفتم بیا بالا...گفت چهار راه قهوه خونه(یافت اباد)...گفتم مسیر ش مستقیم ه؟؟؟گفت اره،گفتم بیا بالا...گفتم "من مسافر کش نیستم"،مسیر م مستقیم ه،بالاتر هم خواستی بری من میرم...گفت پس یه کم بالاتر پیاده میشم،گفتم مشکلی نیست من تا میدون فتح هم میرم و رفتیم رسیدیم به سر خیابون این بنده خدا...خداحافظی کردیم و رفت..‌ خلاصه اون شب گذشت و رسیدیم به امروز...صبح مترو میخواستم سوار بشم،اعلام کرد که ایستگاه فلان توقف نمیکنه و ایستگاه بعدیش توقف میکنه،گفتم میرم اون ایستگاه و پیاده برمیگردم تا اینکه بخوام وایسم و مترو بعدی بیاد دیر میشه...خلاصه سوار شدم و توی ایستگاه بعد پیاده شدم و اومدم بالا و دیدم خیلی دور ه تا محل کار م...گفتم بذار تاکسی بگیرم،دست بلند کردم و طرف وایساد گفتم فلان جا،گفت همون خیابونی که از میدون رد میشه و ... گفتم اره،گفت بیا بالا،سوار شدم و جلوتر که رفتیم گفت من مسیر م آزادی ه،اگه میخوای داخل اون خیابون هم بری مسیر م رو عوض میکنم و از اونجا میرم،گفتم نه،ممنون سر خیابون پیاده میشم،گفت باشه،پیاده شدنی گفتم چقدر میشه؟دقیقا همین عبارت رو گفت:"مسافر کش نیستم توی مسیر م بود سوارتون کردم!"گفتم خدا خیر ت بده و تشکر کردم و اومدم نتیجه اخلاقی: از هر دست بدی،از همون دست هم میگیری...