سلام‌حاج آقا انقد پست درباره نهج‌البلاغه خوانی میزارید دوتا خاطره خوش یادم میاد یکیش الان میگم خدمتتون ... اولی اینکه چند سال پیش خبری خوندم که یک خانم تازه مسلمان خارجی میگفت چند بار نهج‌البلاغه را خوانده و همیشه خجالت زده به خودم میگفتم توکه خودتو شیعه امير المومنین میدونی هنوز یکبار هم کامل نخوندی ولی خدا میدونه ته دلم همیشه عذاب وجدان داشتم و از مولا خجالت میکشیدم، تا اینکه خواهرم تو دانشگاه یک واحد تحقیق نهج‌البلاغه برداشت و چنتا درس سخت با هم باید پاس می‌کرد از من خواست که سوالاتی که لازم بود و استادش طرح کرده بود را من از کتاب نهج‌البلاغه دربیارم ..‌ خدا شاهده حاج آقا همون باعث شد چند روز این کتاب جلو چشمم باز باشه شب و روز میخوندم و سوال پیدا میکردم تا جاییکه دیدم نه یکبار بلکه چند بار کل کتابو مرور کردم و بعضی هاشو حتی حفظ شدم😭❤️ خلاصه برگه ها رو دادم خواهرم و نمره شو کامل گرفت حالا بگم از خوابی که دیدم دو روز بعد اینکه نهج‌البلاغه دستم گرفتم و غرق جملات زیبای امام علی بودم و تعجب میکردم که چقدر شیوا و قشنگ بیان شده خواب دیدم از کوچه ای رد میشدم مسجدی شبیه مسجد کوفه بود کنار دیوار مسجد مردی نشسته بود با موهای سیاه رو سرشانه و قدش معلوم بود خیلی بلند نبود اما هیکل و شانه های پهن و ورزیده ای داشت !😭 گرداگردش آدم نشسته بود که با اشتیاق به سخنانش گوش میدادن ، اون مرد دستهای قویش رو هوا تکون میداد و با گرمی و شور و حرارت سخنانی میگفت که مردم لذت میبردن و به عربی تشویق میکردن، ایستادم گوش دادم و عجیبه که کاملا تو خواب عربی متوجه میشدم! با خودم گفتم عجب انسان دوست داشتنیه! چه قدر قشنگ حرف میزنه! چه فصاحنی چه بلاغتی.... حاج آقا خدا شاهده به محض اینکه اون دو تا کلمه آخر رو گفتم انگار فهمیدم اون آقا کیه برق منو گرفت و متاسفانه از خواب پریدم..‌.😭 خیس عرق بودم و فهمیدم ایشون مولا امیرالمومنین علی علیه‌السلام بودند که داشتن تدریس میکردند😭😭😭❤️ فکر میکنم این خواب زیبا از برکت مرور و تحقیق کتاب نهج‌البلاغه بود ❤️