🌹 هر شب توسل به یک شهید :
سومین شهید محراب آیت الله دستغیب
سیدعبد الحسین در سن کودکی مشغول تحصیل علوم دینی شد.
از همان سال های ابتدای حرکت های انقلابی، سید برنامه های اسلامی را بر ضد طاغوت با درایت رهبری می نمود.
او خیر فراوانی را نصیب جامعه اش کرد. هم جهاد کرد، هم تدریس داشت، هم به تالیف کتب فراوانی دست زد. در خدمت به مردم مضایقه نمی کرد و
معتقد بود باید از همه مردم سطح زندگی مان پایینتر باشد. به غذایی ساده بسنده می کرد.
شب جمعه ۲۰ آذر ۱۳۶۰ ایشان پس از ساعتی استراحت ناگهان از خواب بیدار شدند و مرتب ذکر می گفتند تا جمعه هنگام خروج از خانه، که لحظه ای ایستادند و گفتند: انا لله و انا الیه راجعون." بعد در حالی که یک دست بر سینه داشتند، با دست دیگر به سوی بالا اشاره کردند.
تشکیلات منافقین، دختری به نام گوهر ادب آواز را که به موجب مشکلات خانوادگی از کانون خانواده رهیده بود برای ترور ایشان آماده کردند، بعد از به هم خوردن ترور ۱۳ آبان نقشه یک عملیات انتحاری را طرح کردند.
دختری ۱۹ ساله با چند کیلو تی ان تی به بهانه ی داشتن نامه، به سوی ایشان می دود سپس در یک انفجار مهیب ، آیت الله دستغیب قدس سره همچون جدش سیدالشهدا علیه السلام بابدن تکه تکه به لقاء الله می پیوندد و دیواره های کوچه ، درهای منازل ، کف کوچه و پشت بام خانه ها غرق در خون می شود.
چون کفن ایشان را آوردند کیسه ای کوچک به همراه آن بود که معلوم نشد چیست. یک هفته بعدخواب دیدند که آقا می گویند: تکه گوشتهای من لابهلای دیوار و اطراف است به من ملحق کنید! که آنها را در آن کیسه جمع کردند.