مرا امشب به یاد آور که من خود رفته از یادم  شبـی با مـاه و ماهـی‌ها به دامـان تـو افتـادم تو دریایی و من رودم که عمری عاشقت بودم اسیــرِ رفتنــم امّـا در آغــوشِ تــو آزادم چنان پیوسته‌ام با تو، که از خود رسته‌ام با تو مـن امّــا از تـو می‌میـرم، من امّا با تـو همـزادم به چشمِ خُشک می‌گریم، به خوابِ خیس می‌بینم تـو را در مـوجِ مـوهـایی که مـن بر بـاد مـی‌دادم که می‌داند که پیش از این که بودم یا کجا بودم حبــابـی بـوده‌ام گـویی، هـوایی داده بــر بـادم جُــدا از هـم کسـی آیـا به خاطــر آوَرَد مـا را؟ مرا امشب به یاد آور که من خود رفته از یادم...  ( از اعضای خوش ذوق و ادیب کانال یک جرعه شعر ممنون از خانم قرایی بخاطر این غزل زیبا) 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾