صفحه ۲ [شیعیان خراسان با این آزمون می‌خواستند امام حقیقی را شناخته و به او یقیین کنند و بدین وسیله فریب مدّعیان دروغین امامت را نخورند] در هنگام حرکت نمایندة نیشابوریان ـ محمّد بن علی نیشابوری ـ بانوی بزرگواری به نام شطیطه که از پارسایان و زاهدان زمان خود بود، به نزد ایشان آمده، مبلغ یک درهم به همراه یک قطعه پارچه به او داد و گفت: «ای اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت امام برسان». محمّد بن علی نیشابوری به او گفت: «من خجالت می‌کشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام دهم». شطیطه گفت: «خداوند از حق خجالت نمی‌کشد» [منظور آنکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت] آنچه بر ذمّة من است، همین است. می‌خواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از حقِّ امام، در گردن من نباشد». نمایندة نیشابوریان وجه اندک شطیطه را گرفت و به مدینه رفت. در آنجا پس از امتحانِ «عبدالله اَفْطح»۶ [پسر امام صادق و مدّعی امامت پس از وی] دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانة او بیرون آمد، در این هنگام کودکی او را به خانة امام کاظم(ع) هدایت کرد. تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود: « ای اباجعفر! چرا ناامید هستی… به من روی کن که حجّت و ولّیِ خدا هستم. من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور،همچنین درهمِ شطیطه را ـ که وزنش یک درهم و دو دانق می‌باشد ـ بیاور. 𝄞⃟🖤 @yekjoreyshaer. 🏴 ✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾