💠 چه کنیم با این تعارضها و تهافتها؟! چه کنیم با این تذبذبها و تلاطمها؟! چه کنیم با این فهم تاریخیشده از حسین؟! چه کنیم با ناهمسازی ادعا و عمل؟! چه کنیم با این ارادتهای منهای ارادهی انقلابی؟! تشنگی حسین کجا و خوف اینان از تحریم کجا؟!
معاملهگری اینان کجا و مقاومت حسین کجا؟! او برای دین، هم نان میدهد و هم جان، و اینان برای دنیا و لذت، دینفروشی میکنند. از دین خویش میفرسایند برای طلب دنیا.
دنیایشان تا آنجا دینیست که هزینه ندارد. دینداریشان، بیهزینه و عافیتطلبانه و کاسبکارانه است. دکان گشودهاند و کیسه دوختهاند، اما حسین نیزهنشین را میستایند.
هرکه به مکتب و مرام حسین، نزدیکتر باشد را افراطی و تندرو میخوانند؛ چنانکه در زمانهی حسین نیز، او را خارجی شمردند. اهل دنیا، در طلب زندگی هستند و نه مبارزه.
و حسین، چه زیبا و موجز، این حقیقت تلخ را در قالب کلمات ریخت و فرمود: «إنَّ الناسَ عَبيدُ الدُّنيا و الدِّينُ لَعقٌ على ألسِنَتِهِم يَحوطُونَهُ ما دَرَّت مَعائشُهُم، فإذا مُحِّصُوا بالبلاءِ قَلَّ الدَّيّانُونَ؛ همانا مردمان، بندهی دنيايند و دين، لقلقهی زبان آنهاست، و هر جا منافعشان بهوسيلهی دين، بيشتر فراهم آید، زبان مىچرخانند و چون به بلا آزموده شوند، آنگاه دينداران، اندكند.»
این سخن حسین، اعتراض صریح و گزندهی او به جامعهای است که دین را در سایهی دنیا میطلبد و هر آنگاه که زمینهی امتحان و ابتلاء فراهم گردد و میان این دو، تزاحم رخ بدهد، دین را به کناری میافکند و دنیا را بر صدر مینشاند.و منطق حسین را دور افکندهاند. همعهد با عافیت هستند و تن به بلا نمیسپارند. رفیق منفعت هستند و نارفیق مصیبت.
📚🌷📚