693.2K حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💠 جمعی از مردمان مسجدی بنا می‌کردند. در حین کار، بهلول از راه رسید و پرسید: «چه می‌کنید؟» پاسخ دادند: «مسجد می‌سازیم.» پرسید: «برای چه؟» گفتند: « برای چه ندارد، برای رضای خدا.» بهلول محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» و شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بر سر در نوشته شده است: «مسجد بهلول». خشمگین شدند و به سراغ بهلول رفتند. وقتی او را یافتند، به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می‌کنی؟! بهلول خندید و گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته‌ایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته‌ام، خدا که اشتباه نمی‌کند. 📚📚📚