🐰 🐰 🔟 برای ✋موضوع: آدرس و نشانی ✍نویسنده: 📚 مجله 🦋نشانی خانه را بلدی ...‼️🦆 وقتی خرگوشک کوچکتر بود خیلی به پروانه ها علاقه داشت. آن ها را دنبال می کرد و می خواست با دست بگیرد. گاهی پروانه ها از پنجره وارد می شدند و دور و بر اتاق می چرخیدند:«پروانه بدو، خرگوشک بدو...!!» اما یک روز که خرگوشک برای بازی به میدان نزدیک خانه رفته بود، چشمش به یک پروانه بزرگ با بالهای سفید افتاد. تا آن زمان خرگوشک پروانه ای به این قشنگی ندیده بود. چشم هایش از نگاه کردن به بالهای پروانه درخشید. آرام آرام جلو رفت تا او را با دست بگیرد. اما تا به نزدیک پروانه رسید، پر زد و جلوتر روی گلی دیگر نشست. و باز پروانه جلوتر پرید و خرگوشک بدنبالش. آنقدر رفت و رفت و رفت تا اینکه خسته شد. گوشه ای کنار یک برکه نشست تا آبی بنوشد، پروانه هم روی گل نیلوفری نشست تا استراحت کند. خرگوشک با خودش گفت کمی زیر سایه استراحت کنم، بعد پروانه را می گیرم و بر می گردم. چشم هایش را بست.