ماه شب چارده، ابالفضل
مهرست حسین و مه ابالفضل
فرمود خدا اذا تلاها
تا رفت کنار شه ابالفضل
آن قِسم قَسَم که عاشقان راست
گه نام خداست گه ابالفضل
برخاست ندا بنفسی انت
تا زد به دل سپه ابالفضل
شمشیر به کف نمی نهد شیر
آمد غران ز ره ابالفضل
صف می شکند به تیغ ابرو
باری که کند نگه ابالفضل
چون اوست فلک اگر قدم داشت
چون اوست قمر اگر علم داشت
دریا نبرد به ذات او راه
کوه است کنار او پر کاه
وقتی که علم به شانه میبرد
می شد قدِ آفتاب کوتاه
آری به غلط نگفت شاعر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی، علیست عباس
جانم به تجلیات آن شاه
یادم آمد ز خطبه ی او
الله از آن خطابه الله
ذی الحجه ی سال شصت هجری
میرفت به بام کعبه آن ماه
میرفت چنان عقاب بر اوج
از بهر شکار فوج تا فوج
میرفت به حکم شاه عالم
آنسان که علی به دوش خاتم
ساقی چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
فرمود خدای کعبه را شکر
میریخت ز خطبه سربه سر سکر
بر خانه ی کعبه قبل ایجاد
خاک قدم علی شرف داد
گر سرّ خدا نبود هرآن
مانند پرنده ای شتابان
پا میشد و پرزنان از این دشت
کعبه دور حسین می گشت
دل را ز خطابه زیر و رو کرد
وانگاه به قوم فتنه رو کرد
چون عزم شکار کرد آن باز
یک بیت بگویمت به ایجاز:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه ی لاغری چه خیزد؟
خورشید جمال او برآشفت
با بانگ بلند این چنین گفت:
ای ذره چه ات به خودنمایی؟
بسم الله اگر حریف مایی
عباس که در مصاف باشد
شمشیر عرب غلاف باشد
ای ملک سخن همه به نامت
تیغ دو دم علی کلامت
آگاه ز جهل و وهمشان کرد
شمشیر تو شیر فهمشان کرد
یاد آنکه دل از علی ربودی
بر چهره نقاب بسته بودی
سن تو قریب سیزده بود
محو تو نگاه مهر و مه بود
صفین صف بست بر تماشات
هیهات از آن نگاه، هیهات
مالک آمد ولی چنان بید
تا دید تو را به خویش لرزید
تیغ تو رسید بی محابا
مبهوت تو بود ابن شعثا
از نسل علیست گرچه شک نیست
پرسید کسی که این جوان کیست
قربان تو ای نقاب بر رخ
بگذار بگویمش به پاسخ
عباس علی کارزار است
عباس، غریو ذوالفقار است
عباس تمام افتخار است
عباس امام اقتدار است
عباس مه طلایه دار است
عباس بلندی وقار است
عباس بلاغت شعار است
عباس شکوه آشکار است
عباس چه گویمت ز عباس
حبس است مرا به سینه انفاس
حبس است مرا به سینه انفاس
لب بستم و گفت شیخ عباس:
این شعرِ به سینه نقش بسته
هستم سگگی ز حبس جسته
از مدح تو با قلاده ی زر
زنجیر وفا به حلقم اندر
خود را به قبول رایگانت
بستم به طویله سگانت
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگم مزن و مرانم از پیش
مسعود یوسف پور
https://eitaa.com/yosefpoor_ir