مؤلف گوید که روایات بسیار وارد شده که: در این شب حضرت رسول صلى الله علیه و آله به اصحاب فرمود کیست امشب براى ما برود از چاه آب بکشد بیاورد اصحاب سکوت کردند و هیچ کدام اقدام بر این کار نکردند.. حضرت امیر المؤمنین علیه السلام مشکى برداشت بطلب آب بیرون رفت و آن شب شبى بود سرد و باد مى‏آمد و ظلمت داشت پس رسید به چاه آب و آن چاهى بود بسیار گود و تاریک و آن حضرت دلوى نیافت تا از چاه آب کشد لاجرم به چاه پایین رفت و مشک را پر کرد و بیرون آمد رو کرد به آمدن که... ناگاه باد سختى برخورد به آن حضرت ، که آن جناب از سختى آن نشست تا برطرف شد پس برخاست و حرکت فرمود که ناگاه باد سختى دیگر مانند آن آمد آن حضرت نشست تا او نیز رد شد دیگر باره برخاست برود مرتبه سوم نیز همان نحو بادى رسید و آن حضرت نشست و چون رد شد برخاست و خود را به حضرت رسول صلى الله علیه و آله رسانید ... حضرت پرسید که یا ابا الحسن براى چه دیر آمدى ؟ عرض کرد : که سه مرتبه بادى به من رسید که بسیار سخت بود و مرا لرزه فرا گرفت و مکثم به جهت برطرف شدن آن بادها بود فرمود آیا دانستى آنها چه بود ؟ یا على عرض کرد نه ... فرمود آن👈🔴 اول جبرئیل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند و👈🟡 دیگرى میکائیل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کردند و پس از آن👈🟢 اسرافیل بود با هزار ملائکه که سلام کرد بر تو و سلام کردند و اینها فرود آمدند به جهت مدد ما)