یوسف آقاسی | توسعهفردی
۲. اما هر روز که میگذشت، این کارای ریز و کوچیک بیشتر و بیشتر میشدن و
حسن
هرچی تلاش میکرد، وقت کافی پیدا نمیکرد. 😐 هر وقت میخواست شروع کنه، حجم کارها انقدر زیاد بود که حوصلهاش سر میرفت و دست به هیچ کدوم نمیزد. ☹️ .