🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ داستان قرآنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم قسمت هشتم 🌴 ابوجهل گفت : عقیده من آن است که از هر قبیله ای یک نفر را با خود همراه کنیم . آنگاه شبانه با شمشیر بر او بتازیم و همه با هم شمشیرها را بر او فرود آوریم تا خونش میان قبائل عرب تقسیم شود و کسی را یارای جنگ با تمام طوایف نباشد . 🍂 این نظریه به اتفاق آراء تصویب شد و برای انجام مقدمات کار ، هر کدام به ابوجهل گفت : عقیده من آن است که از هر قبیله ای یک نفر را با خود همراه کنیم . آنگاه شبانه با شمشیر بر او بتازیم و همه با هم شمشیرها را بر او فرود آوریم تا خونش میان قبائل عرب تقسیم شود و کسی را یارای جنگ با تمام طوایف نباشد . 🌴 این نظریه به اتفاق آراء تصویب شد و برای انجام مقدمات کار ، هر کدام به طرفی رفتند . 🍂 همان ساعت جبرئیل بر رسول خدا ( ص ) نازل شد و او را از تصمیم فریش آگاه نمود و گفت : باید همین امشب که قریش خانه ات را محاصره می کنند ، علی ( ع ) را در بستر خود بخوابانی و شبانه از مکه خارج شوی . 🌴 رسول اکرم ، علی ( ع ) را طلبید و مطلب را به او اطلاع داد . علی با آغوش بازآن پیشنهاد را پذیرفت و حاضر شد برای حفظ جان پیغمبر فداکاری کند و جان خود را در معرض خطر قرار دهد . 🍂 شب فرا رسید و کفار قریش ، خانه پیغمبر را محاصره کردند و منتظر نشستند که صبح طالع شود و تصمیم خود را به مرحله عمل بگذارند . پیغمبر ( ص ) با اتکاء به خداوند متعال از میان آن جمع خارج شد و خداوند خواب را بر آنها مسلط کرد که رسول اکرم را ندیدند . 🌴 چون بامداد شد و هوا روشن گردید ، کفار مشاهده کردند که علی بجای پیغمبر خوابیده و آنها از اول شب تا صبح نگهبان علی بوده اند . 🍂 برای پیدا کردن رسول خدا ( ص ) کفار قریش کوشش فراوان کردند و تا جلو غار ثور که رسول خدا ( ص ) در آن مخفی بود ، آمدند ولی آن حضرت را ندیدند و ناامید برگشتند . 🌴 رسول خدا سه روز در آن غار بسر برد و سپس به فرمان خداوند متعال به سوی مدینه رهسپار شد . توجه 🔴 ادامه دارد... 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹✨یــــوســــف زهـــــرا (س)✨🌹 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927