🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ ☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (۶) مدتی از اقامت من در نجف گذشت، روزی نامه‌ای از طرف برادرم که در تبریز بود توسط شخصی به دستم رسید که در آن نوشته شده بود از زمانی که شما به نجف رفته اید اموال شما (که عبارت بود از چندین باب مغازه در بهترین نقطه شهر تبریز و مستغلات دیگری که از پدرم به ارث رسیده بود) در دست مستأجران میباشد و آنها از پرداخت حق الإجاره خودداری مینمایند و میگویند: بایداز طرف شخص مالک وکالت داشته باشید تا حق الإجاره را به شما تحویل دهیم. با توجه به اینکه شما دور از وطن میباشید و نیاز به پول دارید وکالتی برای من بفرستید تا مال الاجاره ها را جمع نموده و برایتان بفرستم. ⚡️⚡️⚡️ در این هنگام متوجه شدم که مورد امتحان بزرگی قرار گرفته ام؛ متحیر ماندم که چه کنم؟ آیا با این اندک نانی که از پینه دوزی به دست میآورم ارتزاق کنم یا مجدداً به زندگی مرفه خود که از ارث مرحوم پدرم بود و از نظر شرعی هم بلامانع و حلال بود برگردم؟ با خود در جنگ و ستیز بودم و شیطان مرا وسوسه میکرد، تا اینکه تصمیم خود را گرفته و در پشت همان نامه برای برادرم نوشتم: عنایات حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نجف شامل حالم بوده و از سفره پرفیض ایشان بهره مند میباشم و ایشان هزینه زندگیم را کفایت کرده اند. کسانی که در تبریز مستأجر من میباشند، اگر توان مالی داشتند در محل استیجاری به سر نمیبردند. ⚡️⚡️⚡️ لذا به موجب همین دست خط وکالت دارید تمام املاک متعلق به من را به نام مستأجران و در تملک ایشان درآورید و خدای من هم بزرگ است. و بدین ترتیب در یک لحظه تمام ثروت و دارائی خود را بخشیدم، چرا که اعتقاد بر این داشتم که حضرت مولا علی علیه‌السلام مرا تنها نخواهند گذاشت و همانطور که در این مدت چه از نظر معنوی و چه از نظر مادی پذیرایی شایانی از من نموده‌اند در آینده هم همین گونه رفتار خواهند کرد. 📗لاله ای از ملکوت http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927