┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 💫💫 🌸 ✍ روح الامین روزی از پیشگاه خدا بانگ لبیک شنید. نمیدانست کدام بندهٔ مخلص، او را خوانده است. در زمین و آسمان گشت تا او را بیابد، اما پیدایش نکرد. رو به سوی عرش خدا آورد و گفت: راهی نما تا او را بیابم. حضرت حق فرمود : به روم به فلان دِيْر برو و بنگر۔ جبرئیل به آن دیر رفت و دید مردی به پای بتی افتاده و با حالی زار و با اخلاص تمام بت را صدا میزند. برگشت و به خدا گفت: چگونه است که این مرد در دیر از بت یاری میجوید و تو پاسخش میدهی ؟ حضرت حق گفت: او از راه راست دورافتاده است به غلط بت را صدا میکند؛ ولی میدانم که در قلب او چیست و در باطن چه میخواهد؟ او جز من کسی را ندارد. اکنون زبانش را هم به راه می آورم. جبرئیل شنید که آن بت پرست زبانش هم به خدا خدا، گشوده شد بارلها بارالهای او به عرش می رسید که میگفت بارلها این نادان را ببخش و بداد کسی برس که بخودش ظلم کرده و جز تو هیچ ندارد. پس ای مرغ ناتوان و نومید، بدان که درگاه او بارگاه نیازمندی است نه ناامیدی نه همه زهد مسلم میخرند "هیچ" بر درگاه او، هم، میخرند 📚داستانها و پیامهای عطار در منطق الطیر و الهی نامه دکتر حشمت الله ریاضی @yousefezahra ‌‎‌‌‌‎‌