اگر چه چشمِ تري زير آن قدم داريم دوباره مثل دو چشمت هواي غم داريم نگاهِ فاطمه ما را رعيتت كرده هزار شكر كه ما نسبتي به هم داريم دوباره مادرتان چاي روضه را دم كرد دوباره بين حسينيه و تو دم داريم دوباره وقتِ زمين خوردنِ تو آمده است دوباره يك دهه غم هاي پشتِ هم داريم تو بوي كرب و بلا مي دهي... بيا بنشين تو شالِ خاكي و ما حسرتِ حرم داريم از آن زبانِ مقدس از آن لبانِ كبود اميد گفتنِ يك بار نوكرم داريم براي آنكه بسوزيم شعله مي خواهيم براي آنكه بميريم گريه كم داريم ديگر شده ام دچار وسواس بيا بد جور به عصر جمعه حساس بيا گفتي به عموي خود ارادت داري اين بار قسم به دست عباس بيا @yousefezahra