#مینیمال_مهدوی
درحال طواف
در حال طواف بودم ، چنان از خود بی خود شده بودم که شماره دورهای طواف از دستم در رفت . ماندم چند دور دیگر باید بگردم ؟
تکلیفم را نمی دانستم .
توی دلم گفتم : خدایا !
خودت کمکم کن . به دور و برم نگاه کردم .
جوانی آمد جلو . به من که رسید گفت : هفت دور دیگر طواف کن .
تا به خودم بیایم و تشکر کنم ، بین جمعیّت گم شده بود .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج