سلام مولای من ، مهدی جان اینجا حوالیِ ندیدنتان پر از برگ ریزان های دلگیر است ... پر از تنهایی است ... پر از دلواپسی است ... ... و من مثل درختی در پاییزِ سرد فراقتان ، تمام زندگی ام را باد برده است ... ولی هنوز هم چشم براه بهارِ آمدنتان مانده ام ... چشم براهِ سبزشدن ... جوانه زدن ... چشم براه شما ...