🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
🔺او می آید
#او_می_آید
#داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_
‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می تونید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️
👈قسمت ششم//تولد منجی
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
ماه، تمام و کامل می تابد. قرص سیمگون ماه، آنچنان پرنور و درخشان است، که خورشید سحرگاهان را به خاطر می آورد. این چراغ فروزان شب، دامن کشان و نرم نرم، خود را بر حریر آبی و خوش نقش آسمان می لغزاند و پیش می رود.
پستی و بلندی دیوارهای تازه ساز و محکم خانه ها، در بارش نور ماه، زیبا و تماشایی به نظر می آیند.
آمد و شد مردم سامرا که از ساعتی قبل فروکش کرده است، جای خود را به سکوتی وهم آلود و گنگ داده است. نور خوشرنگ مهتابف خویشتن را بر سیاهی شب تحمیل کرده و انگار همه زمین را یکپارچه نور ساخته است.
🌺🌺امشب شب پانزدهم شعبان است؛ نیمه شعبان.
حکیمه - عمه امام حسن عسکری(علیه السلام)- به خانه امام آمده تا اقوام خویش را دیدار نماید. هنگامی که قصد مراجعت می کند، امام یازدهم به او می گوید:
-ای عمه! امشب را نزد ما باش.
حکیمه که پیروی از فرمان امام خویش دارد، اگر پرسشی را نیز بر زبان می آورد، برای بیشتر دانستن است:
-امشب؟ ای بزرگوار به اندازه کافی به شما زحمت داده ام، پس...
امام حسن عسکری(علیه السلام) وقتی تامل حکیمه را می بیند، می گوید:
-امشب، فرزندی از ما متولد می شود که خداوند، زمین را به علم و ایمان و هدایت او روشن می سازد، بعد از آنکه ظلم و جور، همه جای را فرا گرفته باشد!
حکیمه هر چند که قبلاً بشارت و مژده چنین فرزندی را از زبان امام عسکری(علیه السلام) شنیده است و می داند که این فرزند باید از نرجس زاده شود؛ اما در آن لحظات نمی تواند شعف آمیخته با حیرت خویش را از کلامش محو نماید:
-این مولود خجسته، از نرجس خواهد بود؟!
امام پاسخ می دهد:
- آری؛ از نرجس است.
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927