🏴🕊🏴🕊 🕊🏴🕊 🏴🕊 ﷽ 🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام 🏴 ⚠️ می گويد : روزی خدمت علیه السلام بودم که به من فرمود : ای محمد ! در زمان چهار نفر بودند ، روزی يکی از آن ها نزد آن سه نفر ديگر که در منزل يکی از آنان برای صحبتی گرد آمده بودند رفت و در زد . غلام بيرون آمد . از غلام پرسید : آقايت کجاست؟ گفت : در خانه نيست . آن مرد بر گشت و غلام نيز نزد آقايش رفت . آقايش از او پرسيد: آن که در زد که بود ؟ گفت : فلان شخص بود و من به او گفتم که شما در خانه نيستید . آن مرد ساکت شد و اعتنایی نکرد و غلام خود را بابت کارش سرزنش نکرد و هيچکدام از آن سه نفر از اين اتفاق اندوهی به خود راه ندادند و شروع به ادامه ی سخن خود کردند . همين که فردای آن روز شد ، آن مرد مؤمن صبح به نزد آن سه نفر رفت و به آنها برخورد کرد که هر سه از خانه بيرون آمده بودند و می‌خواستند به کشتزاری که از يکی از آنان بود بروند . به آن ها سلام کرد و گفت : من هم با شما هستم ؟ ( می شود با شما بیایم ؟ ) گفتند : بله ولی از او نسبت به اتفاق ديروز عذر خواهی نکردند و او مردی و ناتوان بود . راه افتادند و همين طور که در قسمتی از راه می‌رفتند ناگاه قطعه ابری بالای سر آنها آمد و بر آنها سايه انداخت ؛ آن ها گمان کردند که باران است ، پس با عجله رفتند (که باران نخورند ولی) چون ابر بالای سرشان قرار گرفت ، يک منادی از ميان آن ابر فرياد زد: ای آتش ! اينان را (در کام خود) بگير و من فرستاده خدايم ؛ ناگهان آتشی از دل آن ابر بيرون آمد و آن سه نفر را در خود فرو برد و آن مرد مؤمن تنها و هراسناک ماند و از آن چه بر سر آنها آمده بود در شگفت بود و نمی‌دانست علتش چيست . به شهر برگشت و خدمت حضرت (وصی حضرت موسی ) علیه السلام رسید و جريان را با آن چه ديده و شنيده بود به او گفت . جناب يوشع بن نون فرمود : آيا نمی‌دانی که خداوند بر آنها خشم کرد بعد از آن که از آنان خشنود و راضی بود ؟! و اين پيش آمد برای آن کاری بود که با تو کردند . عرض کرد : مگر آنها با من چه کردند؟! يوشع جريان را گفت . آن مرد گفت : من آنها را و حلال کردم و از آنها . فرمود: اگر اين (گذشت تو) قبل از آمدن بود ، برایشان فایده داشت ، ولی اکنون برای آنان سودی ندارد و شايد پس از اين به آنها سود بخشند . 🗂منبع : کافی ، ج ۲ ، ص ۳۶۴ 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹 http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927