🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
﷽
#داستان
#قسمت 15
💢💢به آسمان دست یازم
به روایت ابو مریم اسدی امیرالمومنین علیه السلام فرمود: در شبی که پیامبر خدا به من فرمان داد که در بسترش بخوابم و خود از مکه مکرمه هجرت کرده و بیرون رفت مرا با خود همراه کرد و به سوی بت ها رفتیم و به من فرمود بنشین و من در جوار کعبه نشستم.
حضرت بر دوش من بالا رفت و فرمود برخیز من برخاستم و چون ناتوانی مرا دید: بنشین. من نشستم و حضرت از دوش من فرود آمد و خود بر زمین نشست و فرمود:
یا علی بر دوش من بالا برو من بر دوش مبارکش برآمدم و حضرت مرا حرکت داد و به خیال من رسید که اگر می خواستم که به آسمان دست یازم می توانستم بر بام کعبه برامدم و رسول اکرم کناره گرفت و من بزرگ آنان را که از مس ساخته شده و با میخ آهنی در زمین محکم شده بود بدیدم و تصمیم گرفتم آن را از جا بر کنم که حضرت به من فرمود:
از جایش بکن من به دستور رفتار کردم حضرت فرمود انجام بده تا سرانجام آن را کندم
حضرت فرمود آن را به زمین بکوبم من کوبیدم و آن را شکستم و از بام کعبه به زیر آمدم.
و در خبر است که علی علیه السلام فرمود به خدا قسم اگر می خواستم که دست به آسمان برم می بردم
ادامه دارد...
⬅️⬅️ برگرفته از کتاب امام علی(علیه السلام) از طلوع تا غروب
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927