🏴🕊🏴🕊
🕊🏴🕊
🏴🕊
﷽
🏴
#فاطمه سلام الله علیها
♦️ گریه وداع و فراق
هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) کلمه فراق را از حضرت زهرا (س) شنید، گریست و فرمود: یا فاطمه، هنوز غم پدرت در قلب من است، پس چگونه می توانم دوباره با فراق تو محزون شوم؟ حضرت زهرا (س) فرمود: ای پسر عمو، بر فراق من همانگونه صبر کن که بر دوری پدرم صبر کردی که خدا با صابرین است. آنگاه در حالیکه می گریست لباس های فرزندانش را شست و موهایشان را شانه زد و فرمود:
کاش می دانستم چه کسی شما را مسموم می کند و به قتل می رساند و سرانجام شما چه خواهد شد.
امام حسن و امام حسین (علیهما سلام) با شنیدن این سخنان گریستند. حضرت زهرا (س) فرمود: ای نور دیدگانم، کنار قبر پدربزرگتان بروید و از او بخواهید به من شفا دهد.
هنگامی که حسنین (علیهما سلام) رفتند حضرت از فضه خواست تا بسترش را پهن کند. آنگاه در بستر خوابید و فرمود: ای پسر عمو، نزد من بنشین که اکنون وقت وداع است. امیرالمؤمنین (ع) با اندوه فراوان کنار بستر فاطمه (س) نشست.
بازگشت حسنین (علیهما سلام) از مرقد پیامبر (ص)
حضرت زهرا (س) به اسماء فرمود: ای اسماء هنگامی که فرزندانم آمادند آنان را در مکانی بنشان که مرا نبینند و برایشان غذا ببر؛ و آنگاه که خوردند سراغ کار دیگری بروند و نزد من نیایند.
ساعتی نگذشته بود که حسنین (ع) آمدند و اسماء صدایشان را شنید و به استقبالشان رفت و آنان را در مکانی که حضرت دستور داده بود نشاند و غذا آورد. آن دو گفتند: ای اسماء آیا دیده ای ما تنها و بدون مادر غذا بخوریم؟ مگر ما چه کرده ایم که بین ما و مادرمان جدایی می اندازی؟
اسماء گفت: مادرتان کمی سردرد دارد، اما حسنین (ع) گفتند: ما فقط با او غذا می خوریم. آنگاه برخاستند و به اتاق مادر آمدند و دیدند حضرت زهرا (س) در بستر خوابیده و پدر بالای سرش نشسته است.
امام حسن (ع) سر بر سینه مادر گذاشت و امام حسین (ع) بر روی پاهای مادر افتاد و همه گریه کردند. حضرت زهرا (س) به امیر المؤمنین (ع) عرض کرد: یا علی، حسنین را آرام کن که من وصیت هایی دارم.
هنگامی که حسنین (ع) آرام تر شدند حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، پسرانت را نزد قبر جدشان ببر. حضرت برخاست و دست آنان را گرفت و فرمود: پسرانم کنار قبر پدربزرگتان بروید.
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹✨یــــوســــف زهـــــرا (س)✨🌹
🌍
http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927