خوب می دانستم که #کردستان یعنی رفتن، یعنی نیامدن ، یعنی دوست را از دشمن نشناختن ، تمام وجودم در آتش نگرانی می سوخت اما او بازهم عازم کردستان بود. گفتم : کاش یه بارم که شده لب بازکنی و به مادر بگی چه کار ه ای !؟ دستی روی دستهایم کشید و گفت : هرجا باشم زیر سایه همون آقایی ام که از بچگی محبتش رو تو دلم انداختی ! گریه راه نفسم را گرفت و گفتم : رادیو که از سربریدن های کردستان میگه، می میرم و زنده می شم ... مقابلم نشست و گفت : قرآن زیر چکمه کمونیست هاست. از ما کمک می خواد، فتنه بی داد می کنه، اون وقت من در شهر بمانم و لاف مسلمانی بزنم! جان زهرا از ته دل راضی باش. بغضم را خوردم و گفتم : متوسلم به زهرا (س)؛ همانطور که نهج البلاغه را در ساکش می گذاشت، زیر لب زمزمه کرد: «به خدا قسم؛ درون باطل را می‌شکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم.» 🗓 ۲ خرداد ۱۳۶۱ سالروز شهادت علمدار گمنام و خونین فتح خرمشهر سردار شهید #حاج_محمود_شهبازی جانشین تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در آستانه ورود به خونین شهر @yousof_e_moghavemat