حاج عباس مسئول تدارکات گردان بود. او برای جلوگیری از اسراف، اجناسی را که مورد نیاز بچه ها بود به آنها می داد و مازاد بر آن را جواب رد می‎داد. کلمه‎ی نداریم همیشه بر زبانش جاری بود. بچه ها هم برای مزاح می گفتند: "ندارکات" حاج حسین خرازی روزی به گردان آمد. او را به تدارکات گردان بردم و گفتم: "ما مسئول تدارکاتی داریم که در خواب هم به خوبی انجام وظیفه می‎کند." بالای سر حاج عباس که رسیدیم به حاج حسین گفتم: "حاج عباس را صدا بزن." او صدا زد: "حاج عباس" حاج عباس در حالت خواب گفت: "نداریم" دوباره گفت: "حاج عباس حاج عباس غلتی خورد و گفت: "گفتم که نداریم." خنده حاج حسین را امان نداد ... @yousof_e_moghavemat