قبلا بابت شعر سنگین عذر خواهی میکنم,سعی شود در جاییکه حقش ادا میشود خوانده شود
مرثیه_امام_صادق(ع)
هی نکش این طناب را دلسنگ
او رفیق خدا و جبریل است
این همه ناسزا نگو نامرد
با رسول و بتول ، فامیل است
پیرمرد است احترامش کن
هی نزن با لگد به پهلویش
یاد موی رقیه می افتد
جان زهرا نگیر از مویش
شیخ شهر است، آبروی شهر
بی عمامه است و بی عصا مانده
زیر لب ذکر فاطمه دارد
آخر از مادرش جدا مانده
از غم عمه زینبش نالان
قلب او گشته پر غم و آشوب
یاد عمه می افتد ای بی دین
هی تعارف نزن به او مشروب
دود این خانه کرده چشمش را
پر ز اشک از غم مدینه ، خدا
در که آتش گرفت او افتاد
یاد مسمار و سینه ی زهرا
#شاعر_گرانقدر_جناب_جعفر_ابوالفتحی