👊🏻 مشت آخر (قسمت اول) مسابقه با والکات را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. راند اول با هوک چپش تا مرز ناک اوت شدن رفته بودم. دوست داشتم همانجا بخوابم و دیگر بلند نشوم تا پایان مسابقه را اعلام کنند... تا آن زمان چنین مشت سنگینی نخورده بودم! اما من ۳۸ مسابقهٔ بدون شکست داشتم و اگر این مسابقه را می‌باختم، زنجیرهٔ پیروزی‌هایم از هم می‌گسست... من برای رسیدن به این جایگاه بسیار زجر دیده بودم. درد این فکر، از درد مشت والکات بیشتر بود! خودم را جمع و جور کردم و وقتی داور به شماره ۴ رسید از جا بلند شدم و ۱۲ راند دیگر مقاومت کردم. من تا کنون مسابقه ۱۵ رانده نداشتم. اما والکات ۵ مسابقهٔ ۱۵ رانده را در سابقهٔ خود داشت. هر چه جلوتر می‌رفتیم من امتیازات بیشتری از دست می‌دادم و به شکست نزدیکتر می‌شدم و والکات امتیازات بیشتری به دست می‌آورد و به پیروزی نزدیکتر می‌شد... عضلاتم می‌سوخت و خون از ابرو و گوشم بیرون می‌زد. شکست در مقابل قهرمان جهان ، آنقدرها هم ننگ و عار نداشت. شکست را بپذیر و خود را سال بعد با آمادگی بیشتر به این مسابقه برسان.🤷🏻‍♂ ادامه در پست بعد به کانال ما بپیوندید @yousofnaseri