#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#گریز_به_کربلا
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ
حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة
سربازای امام زمان
با آقا مناجات کنند
وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
حالا همه باهم
یابن الحسن....
▪️آقا سلام روضه ی مادر شروع شد(۲)
▪️باران اشک های مکرر شروع شد
▪️آقا اجازه هست بخوانم برایتان
▪️این اتفاق از دم یک در شروع شد
▪️تا ریشه های چادر خاکیِ مادرت
▪️آتش گرفت ، روضه ی معجر شروع شد
خود بی بی داره گزارش میکنه
فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزَلَ عَلَي بابِنا وَأَتَوْا بِالنَّارِ
تا هیزم ها رو آتش زدند
فَسَقَطْتُ بِوَجهِى وَ اَنا حٰامِلٌ
و النّار تَسعَرُ و تَسفَحُ وجهى
یعنی هم آتش صورتم رو سوزاند
هم با صورت زمین خوردم...
▪️تا ریشه های چادر خاکیِ مادرت
▪️آتش گرفت ، روضه ی معجر شروع شد
▪️فریاد های مادر پهلو شکسته ات
▪️تا شد فشار در ، دوبرابر ، شروع شد
▪️این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
▪️بی اختیار گریه ی حیدر شروع شد
اسماء میگه من آب میریختم
فَلما جَنَّ اللَّیل غَسَّلَها بِماء الجنّة...
ملائکه هم دارند بدن رو برمیگردونن...
یه وقت دیدم..
فَبَکیٰ ابوالحَسَن..بُکاءًطویلا...
تاریکی شب...
غسل زیر پیراهن...
علی چی دیده...
قطعا چیزی ندیده بود...
اما وقتی داره دست میکشه و غسل میده..
علی مرد جنگه..زخم های کاری و جنگی رو میشناسه...
فقط همین نقل شده تو تاریخ...
تا دستم رسید به بازوی ورم کرده....
▪️وقتی رسیدقصه به اینجای شعر من
▪️ایام خانه داری دختر شروع شد
حال این روزای بی بی دو عالم اینه..
بٰاکِیَةَ العَین
خانم کمک کن ما هم..رزق گریه داشته باشیم...
یعنی نه یه بار نه یه روز...
مَا زالَت بَعدَ اَبِیها
بٰاکِیَةَ العَین
مُحتَرِقَةَ القَلب
و یُغشیٰ عَلیها
ساعَتاً بَعدَ ساعة...
یعنی دم به دم مادرمون از حال میرفت...
یه لحظه به هوش اومد...
دید علی بالا سرشه..
نمیدونم تو چشمان امیر المومنین چه دید..
فرمود ....
ابکِ لِی یٰا اَبالحسن
وَابکِ لِلیَتاما
علی جان
برا من و بچه یتیمام گریه کن...
اما
ولا تَنسَ قتیل العِدٰاء بِطَفِّ العِراق...
امیر المومنینم گریه کرد..
زبان حال علی رو بگم...
گفت...
▪️خانم شده پاییز بهار منو تو..
▪️غم و غصه ست، کنار من و تو....
▪️برو زهرا ولی کرب و بلا..
▪️ته گودال، قرار من و تو...
حسین....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔
@rozehayemirza_matn
💚 لبیک یا مهدی 💚
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻