🍁زخمیان عشق🍁
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 #عقیق_75 آیه تند تر از همیشه حیاط بیمارستان را طی میکند. دیرش
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 آیه سرش را بلند کرد و بعد از چند لحظه چشمهایش را باز کرد. از دیدن آیین درست روبه رویش چشمهایش گرد شد. آیین لبخند زنان قهوه اش را نوشید و بعد گفت: _سلام خانم (شما) آیه قدری گیج نگاهش کرد! آیین با همان لبخند روی لب میگوید: خودتون گفتید شما (شمایید) اشتباه صداتون کردم؟ آیه قدری اخمش را توی هم میکند و آیین نام این حرکت را (مثلا من مغرورم) میگذارد! میل شدیدی به خواباندن مچ (پارسا بازی های) دختر روبه رویش را در خود حس میکرد. آیه خیره به کراوات سرمه ای رنگ مرد روبه رویش جوابش را داد: سلام همان موقع گارسون کیک و چایش را آورد.آیه واقعا دلش میخواست بی هیچ مزاحمی و با لذت کیک و چایش را در سکوت بخورد و خستگی در کند اما با وجود میهمان ناخوانده این امکان را به او نمیداد. آیین خیره به سفارش آیه به گارسون گفت: برای منم از سفارش خانم بیارید.گارسون چشمی گفت و آیه فکر کرد چه بعد از ظهر مسخره ای! آیین خیره به او گفت: تو بخش اطفال ندیدمتون خانم سعیدی! خب این خوب بود که دیگر آن اصطلاح مزخرف خانم شما! را استفاده نمیکرد. خیره به تک حباب روی چایش جواب داد: منتقل شدم بخش بزرگ سالان ابروی آیین بالا پرید و گفت: که اینطور .حدسشو میزدم. به نظر من هم که کاری خوبی بود هم برای شما خوب شد هم بیمارستان آیه جرعه ای از چایش را نوشید و با خود گفت: واقعا نظر آیین والا چقدر میتواند مهم باشد؟ سفارش آیین هم آمد و آیه کلافه کمی در جایش جابه جا شد.آیین نگاهی به آیه انداخت و گفت: همیشه اینقدر ساکتید؟ آیه داشت عصبی میشد!حرف بی خود زدن آنهم با یک مرد غریبه از جمله رفتار هایی بود که به شدت از آن بدش می آمد. _سعی میکنم همونقدری که لازمه حرف بزنم و امیدوار بود که آیین والا منظورش را بفهمد!آیین پوزخندی میزند و تکه ای از کیک میخورد و با خود اندیشید کیک و چای کمی کج سلیقگی در انتخاب نیست؟! آیه نگاهی به ساعتش کرد و آیین پرسید:شیفت هستید؟ نه کوتاهی گفت و بازهم به چایش خیره شد. آیین حوصله اش از این تلگرافی حرف زدن آیه داشت سر میرفت به همین خاطر بی ربط پرسید: _آیه یعنی چی؟ آیه از حاشیه متنفر بود!از بحث های حاشیه ای هم! صبورانه جواب داد: یعنی نشانه... آیین قدری روی صندلی جابه جا شد و گفت: نشانه؟ چه جالب! نشانه ی چی؟ _شما قرآن خوندید؟ آیین جدی گفت: نه! _خب آیه دوجور معنی داره .یه معنی عام یه معنی خاص. معنی عامش میشه نشانه.... هر نشونه ای که آدمو یاد خدا بندازه و از خدا باشه. میتونه هرچی باشه. آسمون .دریا یا یه گل زیبا. هرچیزی که با دیدنش یاد خدا بیوفتی! و معنای خاصش میشه جمال خدا تو قرآن. (کوثر_امیدی) . نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh