نيز از نشان دادن صميميتي که نسبت به برخي از همسران خود داشت، خودداري نمي کرد. به دليل وجود همين شواهد است که ابن کثير مي گويد:
امام حسين(ع) همسرش رباب را بسيار دوست مي داشته و از روي علاقه مندي به وي، در باره اش شعر مي گفت.(7)
نسابه معروف «المجدي» نيز تأکيد دارد که:
امام حسين(ع) سکينه و مادرش رباب را دوست مي داشت(8).
اين دوستي به دليل بزرگواري رباب بود، چنان که از هشام کلبي، مورخ مشهور نقل شده که:
«من خيار النساء و افضلهنَّ(9)»
رباب از بهترين زنان و از برترين آنها بود.
در زمينه اين دوستي، دو بيت شعر از امام حسين(ع) در باره سکينه و رباب نقل شده، و در برخي از منابع، بيتي ديگر نيز به آن افزوده شده است.
لَعَمْرُک اِنِّني لَاُحِبُّ دارا
تَحُلُّ بها سکينةُ و الربابُ
اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالي
وَ لَيْسَ لِلاَئمي فيها عِتابُ(10)
«به جان تو سوگند! من خانه اي را دوست دارم که سکينه و رباب در آن باشند.
آنها را دوست دارم و تمامي دارايي ام را به پاي آنها مي ريزم و هيچ کس نبايد در اين باره با من سخني بگويد.»
در نقلي از سکينه آمده است که امام حسن مجتبي(ع) در باره انتساب اين شعر به امام حسين(ع) تأملي کرد و گويا تعجب کرده بود سپس، امام بيتي ديگر بر آن افزود:
وَ لَسْتُ لَهُمْ وَ اِنْ عَتَبُوا مُطيعا
حَياتي اَوْ يُغَيِّبُني الترابُ(11)
«حتي اگر کساني در اين باره به من اعتراض کنند، آنها را در زندگي و نز وقتي مرا در خاک پنهان مي کنند، پيروي نخواهم کرد.»
اين شعر به طور مستقيم از طرف امام حسين(ع) نقل شده و تا آنجا که ما مي دانيم هيچ کس آن را به عنوان زبان حال، ندانسته و نسبت آن را به امام تکذيب نکرده است.
شعر مزبور، نشانگر ارتباط صميمي امام با همسرش رباب و فرزندش سکينه است. توجه داريم که سرودن اين شعر، همراه با انتشار آن در ميان مردم بوده است، بدين جهت، اين شعر در بيشتر کتابهاي تاريخي آمده است.
شعر ديگري نيز از امام حسين(ع) در باره رباب نقل شده است:
اُحبُّ لِحُبِّهَآ جميعا
وَ نَثْلَةَ کُلَّها و بَنيِ الرُّباب
وَ اخْوالاً لَهَا مِن آلِ لامَ
اُحِبُّهُم وَ طَرَّبَني جنابُ(12)
«من به خاطر دوستي او زيد، نثل و تمام «بنور رباب» را دوست دارم.
و همچنين داييهاي او را از خاندان (بني) لام، همه را دوست دارم و «جناب» را که مرا به طرب آورده است».
گويا اينها افراد وابسته به رباب هستند که از آنان ياد شده است.
رباب نيز علاقه وافري به امام حسين(ع) داشت. او در سفر کربلا همراه امام(ع) بود و پس از شهادت آن حضرت(ع) نيز وفاداري اش را به زبان شعر، و نيز در عمل، نشان داد.
دو مرثيه از رباب در دسترس، قرار دارد که هر دو داراي معاني بسيار زيبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت(ع) نشاشن مي دهد:
اِنَّ الّذي کانَ نورا يُستَضضاءُ به
بِکربلا قتيلُ جزاکَ غَيْرُ مدفونِ
جَنَبِتَ خُسرانَ الموازين
قد کنتَ لي حَبلاً صَعبا اَلُوذُبه و
کنت تَصْحَبنا بالرَحم و الدين
مَن لِلْيَتامي وَ مَنْ للسائلين و مَنْ
يُغني و ياوي اِليْه کُلُّ مِسْکِينِ
وَ للّه ِ لاَابتَغي بَيْنَ الرّملِ و الطين(13)
«آن پرتوي که ديگران از درخشش آن بهره مي بردند، در کربلا کشته شده و غير مدفون رها شده است.
اي فرزند پيامبر(ص)! خدا از طرف ما تو را پاداش نيکو داده و در وقت «ميزان» تو را از هر زياني به دور دارد.
تو آن چنان کوه محکمي بوده که من بدان پناه مي بردم و تو با رحمت و از سر دينداري با ما همنشيني داشتي.
ديگر چه کسي براي يتيمان و فقيران، مانده؟ و چه کسي است که مسکينان بدو پناه برده و او بي نيازشان سازد؟
به خدا قسم! ديگر سايه اي بعد از تو بر سرم نخواهم پذيرفت تا در ميان خاک، پنهان شوم.»
رباب در بيت سوم، ارتباط عميق خود را با امام حسين(ع) تصوير مي کند؛ امام چون کوهي است که پناهگاه آرام بخش رباب بوده و آن حضرت نيز با کمال ملاطفت و از سر دينداري با وي برخورد داشته است. رباب در بيت آخر، عزم راسخ خود را در عدم ازدواج با ديگري تا پايان عمر بيان مي کند.
شخصيت والاي رباب، باعث شد تا عده اي از اشراف قريش، پس از شهادت امام، از وي خواستگاري کنند، امام به نوشته مورخان نپذيرت و گفت: من پس از آنکه رسول خدا پدرشوهرم بوده، شخص ديگري را به عنوان پدرشوهر نمي پذيرم.(14)
شعر ديگري از رباب در مرثيه اباعبداللّه (ع) روايت شده است.
رباب، زماني که در محفل ابن زياد، سر امام حسين(ع) را در دامن نهاده، بر آن بوسه مي زد، چنين سرود:
وا حُسينَا فَلا نسيتُ حسينا
اقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاعداء
غادَروُهُ بِکربلاء صريعا
لا سقي اللّه ُ جانبي کربلاء(15)
«من هرگز حسين را فراموش نخواهم کرد، حسيني که نيزه هاي دشمن او را هدف قرار دادند.
او را در حالي که در کربلا افتاده بود، کشتند؛ خداوند سرزمين کربلا را سيراب نکند.
روشن است که چنين شعري، در محفل زياد، کمال مظلوميت امام حسين(ع) را آشکار نموده، خ