استغاثه‏ي امام و تأثير آن بر دو نفر از لشگر ملعون عمر سعد پس از کشته شدن گروه بسياري از اصحاب، امام عليه‏السلام محاسن شريف خود را به دست گرفت و فرمود: خشم خداوند وقتي بر يهوديان سخت و شديد شد که براي او فرزندي قائل شدند، و خشم خدا بر ترسايان شديد شد که بخدايان سه‏گانه (خداي پدر، خداي پسر، روح‏القدس) قائل شدند، و خشم او بر گبران وقتي فزوني يافت که آفتاب و ماه را به جاي خدا پرستش کردند، و خشم و غضب خدا بر قوم ديگر وقتي شدت يافت که براي کشتن پسر دختر پيغمبرشان دست به‏هم داده و متحد شدند. پس از آن فرمود: بدانيد، به خدا قسم من به هيچ يک از خواسته‏هاي اينها پاسخ مثبت نخواهم داد (بر عقيده‏ي خود استوار مي‏مانم) تا با محاسن رنگين شده‏ي از خون خود بلقاء الله برسم «اما والله لا اجيبهم الي شي‏ء مما يريدون حتي ألقي الله و أنا مخضب بدمي». آنگاه صدايش را به استغاثه بلند کرد: «اما من مغيث يغيثنا؟ اما من ذاب يذب عن حرم رسول الله» آيا فريادرسي نيست که به فرياد ما برسد؟ آيا کسي نيست از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند؟ چون صداي امام بگوش بانوان حرم رسيد صدايشان به گريه بلند شد و بسيار گريستند. و دو نفر ديگر به نام سعد بن حارث انصاري و برادرش ابوالحتوف انصاري که در لشکر عمر سعد بودند صداي استغاثه و مظلوميت ابي‏عبدالله و گريه‏ي زنان را که شنيدند تغيير عقيده داده و سلاح خود را به سوي همراهيان خود کج کردند و پس از مقاتله‏ي شديدي در رکاب امام شهيد شدند. خدايشان رحمت کند. سالار کربلاء [ صفحه 384] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk