#قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
📜و انجلت الغبرة، فإذا أنا بالحسين قائم على رأس الغلام، والغلام يفحص برجليه؛ وحسين يقول : بعدا لقوم قتلوك؛ ومن خصمهم يوم القيامة فيك جدك ! ثم قال: عز والله على عمك أن تدعوه فلا يجيبك، أو يجيبك ثم لا ينفعك ! صوت والله كثر واتره، وقل ناصره. ثم احتمله فكأني أنظر إلى رجلي الغلام تخطان في الأرض، وقد وضع حسين صدره على صدره؛ قال: فقلت في نفسي:
ما يصنع به ! فجاء به حتى ألقاه مع ابنه علي بن الحسين وقتلى قد قتلت حوله من أهل بيته، فسألت عن الغلام، فقيل : هو القاسم بن الحسن بن علي ابن أبي طالب .
📚الطبري، التاريخ، 5/ 447- 448/ عنه: القمي، نفس المهموم،/ 323؛ المقرم، مقتل الحسين عليه السلام،/ 332؛ مثله ابن كثير، البداية والنهاية، 8/ 186، القزويني، تظلم الزهراء،/ 196؛ الأمين، أعيان الشيعة، 1/ 608؛ الميانجي، العيون العبرى،/ 160- 161
📝 وقتى غبار برفت، حسين را ديدم كه بر سر پسر ايستاده بود و پسر با دو پاى خويش زمين را مىخراشيد و حسين مىگفت: «ملعون باد قومى كه تو را كشتند! به روز رستاخيز، جد تو از جمله دشمنان آنها خواهد بود.»
آنگاه گفت: «به خدا براى عمويت گران است كه او را بخوانى؛ اما جوابت ندهد يا جوابت دهد؛ اما سودت ندهد. به خدا دشمنش بسيار است و ياورش اندك.»
گويد: آنگاه وى را برداشت. دو پاى پسر را ديدم كه روى زمين مىكشيد و حسين سينه به سينه وى نهاده بود.
گويد: با خودم گفتم: «او را چه مىكند؟» وى را ببرد و با پسرش على اكبر و ديگر كشتگان خاندانش كه اطراف وى بودند، به يك جا نهاد.
گويد: درباره پسر پرسش كردم، گفتند: «وى قاسم بن حسن بن على بن ابىطالب بود.»
📚پاينده، ترجمه تاريخ طبرى، 7/ 3054
کانال مقتل ضامن اشک
https://telegram.me/zameneashk