۱۴- راه برقراری تعادل میان خواستهای والدین و حضور زنان در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است بسم الله الرّحمن الرّحیم. سلام عرض میکنم خدمتتان و از شما تشکّر میکنم که با حضور گرم و صمیمی تان در جمع ما، یک خاطره ی زیبایی از این دهه ی فجر برای ما ایجاد کردید. رهبر عزیزم! هر زمان که از انقلاب و برکات آن صحبت میشود به تغییر و تحوّل نقش زنان - نقش اجتماعی زنان - اشاره میشود. امّا از آنجا که ما در دوران قبل از انقلاب نبودیم، نمیتوانیم مقایسه ای بین این دوره‌ها برقرار کنیم، در نتیجه برایمان ملموس نیست که در آن زمان چه وضعیتی حاکم بود و چه چیز باعث آن دگرگونی در روحیه ی خانمها و در ضمن دید جامعه نسبت به مسؤولیت پذیری خانمها شد. از طرف دیگر با گذشت این زمان، هنوز هم شاید خانواده‌هایی وجود داشته باشند بخصوص در بعضی مناطق که نسبت به پذیرش این مسئله تردید دارند، و به نظر شما چطور میتوان بین آن رضایت خانواده و آن تکلیف شرعی که امام مطرح میکردند که بر عهده ی زنان است در عرصه‌های اجتماعی شرکت کنند، تعادل برقرار کرد؟ خیلی ممنون. بله، نقش زنها در انقلاب زیاد بوده. در پس از پیروزی انقلاب تا امروز هم - این بیست ساله - واقعاً بانوان کشور خیلی نقش داشتند در همه ی صحنه‌ها و این خیلی حادثه ی بزرگ و شگفت آوری است و تصوّر من این است که بانوان در دوره ی پیش از انقلاب - در دوره ی آن رژیم - مورد ستم سیاسی و فرهنگی بودند، بیش از آنچه که حالا در بعضی از خانواده‌ها ممکن بود که مورد ستم قرار بگیرند، و به جای نقش آفرینی، آنها را به بیکارگی سوق میدادند و به ابتذال سوق میدادند و انقلاب حقیقتاً میدانی باز کرد و خانمها بیش از آقایان در این قضیه فعّالیّت و حماسه خلق کردند. الان هم در پاسخ به این سؤال که دخترها با خانواده هاشان احیاناً ممکن است در این زمینه‌ها مسئله ای داشته باشند، من تصوّرم این است که عمده ی خانواده‌های ایرانی - حالا نمیتوانم ادّعای عمومیّت بکنم - کسانی هستند که با مسائل کشور و مسائل انقلاب آشنا هستند، به آن علاقه مندند، به آن عشق میورزند و اگر فرزندانشان بخواهند در فعّالیتهایی که آنها را سهیم میکند در این تلاش عمومی به نحوی شرکت کنند، تصوّر من این است که خانواده‌ها از آن استقبال خواهند کرد. منتها ببینید، ممکن است یک خانواده تشخیصش این باشد که این دخترخانم اگر درس بخواند، برای آینده ی کشور مثلاً مفیدتر است، فرض بفرمائید. لذاست که روی درس خواندن او تکیه میکنند، بعد می‌بینند فلان فعّالیّت اجتماعی با درس خواندن منافات دارد، لذا از او جلوگیری میکنند یا نصیحت میکنند که در آن وارد نشود یا به هر حال نوعی ممانعت ایجاد میشود. من گمان میکنم آنچه وجود دارد - اگر وجود داشته باشد - از این قبیل است، وَالّا خانواده با فعّالیّت فرزندانشان، قاعدتاً نباید مخالف باشند. چون فعّالیتهای گوناگون برای جوانها در آنها شخصیّت می‌آفریند و شخصیّت آنها را استحکام میبخشد و آینده ی آنها را روشن تر میکند و تضمین میکند. و توصیه ی من این است به خانواده‌ها که کمک کنند فرزندانشان در فعّالیتهای مناسب البتّه - هر فعّالیتی که مناسب میدانند - شرکت بکنند. به دخترخانمها هم سفارش میکنم که خواست خانواده را یکسره به عنوان یک شی ء مزاحم تلقی نکنند. گاهی واقعاً اینجور است، این را شما بپذیرید از من به عنوان یک پدر - که شما مثل فرزند من هستید و من نصیحتی که به شما میکنم از موضع یک پدر نصیحت میکنم - گاهی اوقات است که تشخیص پدر و مادرها - یعنی در خیلی از موارد واقعاً اینجوری است - در اینکه چه مصلحت است برای این جوان یا نوجوان و چه مصلحت نیست، از تشخیص خود آنها بهتر و روشن تر است، بدانید که آنها دلسوزند. البتّه بحث کنید با پدر و مادر. من توصیه میکنم پدر مادرها میدان بدهند، فرزندان با آنها بحث کنند، یعنی دیکتاتوریِ به معنای اینکه این است و جز این نیست، نباید باشد. فرزندان رأی پدر و مادر را احترام بگذارند؛ پدر و مادرها هم به خواست فرزندان و استدلالهای آنها احترام بگذارند. اگر دیدند استدلالی کرد، که آن استدلال قابل قبول است از او بپذیرند. من خیال میکنم یک راه حلّ مناسبی از این طریق باشد. علی ایّ حال من به جوانها توصیه میکنم در فعّالیتهای اجتماعی باشند، منتها مواظب باشند این فعّالیّت اجتماعی آنها را از درس خواندن دور نکند. در فعّالیتهای اجتماعی هم، آن چیزهایی که جنبه‌های دینی آن واضح تر است، آنها را مرجّح بدارند؛ یعنی این یک نکته ی بسیار مهمّی است. آنجایی که می‌بینید جنبه ی دینی و معنوی او واضح است، این یقیناً بی ضررتر یا کم ضررتر هست، به علاوه بر اینکه فواید تلاش اجتماعی و فعّالیّت اجتماعی و شرکت در فعّالیّت دسته جمعی را هم دارد.