بازهم بیان حقیقت در تعیین خلافت داعی اولا ما نگفتیم که آراء صحابه و اجماع آنها مورد احترام نمی باشد فرقی که ما با شما داریم اینست که شما بنام صحابی که رسیدید و لو هر منافقی باشد اگر چه ابو هریره ای که خلیفه عمر او را تازیانه می‌زند و کذّابش می‌خواند زانوی تسلیم بر زمین می‌گذارید ولی ما این طور نیستیم آن صحابی در نزد ما اهمیت دارد و قدمش را بر چشم می‌گذاریم که بشرائط مصاحبت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عمل نموده تابع هوا و هوس نگردیده و مطیع بلاشرط باوامر خدا و پیغمبر تا آخر عمر بوده. ثانیا ما با دلائل محسوسه بر شما ثابت نمودیم که در سقیفه و روز بیعت برای خلیفه ابی بکر اجماعی واقع نشده که با رأی اجماع امت ابی بکر بخلافت تعیین گردد اگر جواب حسابی بر رد عرایض داعی دارید بفرمائید تا آقایان حاضرین در مجلس قضاوت بحق کنند و بنده هم در مقابل آراء اجماع سر تسلیم فرود آورم. اگر شما در کتب اخبار خود نشان دادید که در سقیفه تمام امت یا لا اقل بعقیدۀ شما تمام عقلاء قوم جمع شدند و باجماع رأی دادند که باید ابی بکر خلیفه شود ما تسلیم می‌شویم. و اگر جز دو نفر (عمر و ابو عبیده) و عده ای از قبیلۀ اوس نظر بمخالفت و عداوت سابقه دار با قبیله خزرج دیگران بیعت نکردند تصدیق نمائید که ما بیراهه نمی رویم. ثالثا انتقاد ما باین جمله اینست که عقلاء عالم را بقضاوت می‌پذیریم که آیا سه نفر صحابی می‌توانند زمام امور یک ملتی را بدست گرفته میان خودشان با تعارف (یا بقول عوام ایرانیها) جنگ زرگری دو نفر با یک نفر بیعت نموده و بعد مردم را با تهدید و شمشیر و آتش و اهانت مرعوب و مجبور نمایند بتسلیم نقشۀ آنها قطعا جواب منفی است. باز تکرار مطلب نموده عرض می‌نمایم که ایراد ما باینست که آن روز وقتی آن سه نفر (ابی بکر و عمر و ابو عبیده جراح) بسقیفه رفتند دیدند صحبت از خلافت است چرا استمداد از رجال قوم و عقلاء و کبار از صحابه که عدّه ای در منزل پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و جمعی در اردوی اسامه بودند ننمودند. شیخ- ما می‌گوئیم غفلتی شده یا نشده در آن روز حاضر نبودیم ببینیم آنها در چه محظوری گیر کرده بودند ولی امروز که در مقابل عمل واقع شده قرار گرفتیم و لو بمرور هم اجماع واقع شده باشد نباید در مقابل آن اجماع ایستادگی نمائیم بلکه باید سر تعظیم در مقابل آنها خم نموده راهی که آنها رفتند برویم. داعی- به به باستدلال شما آفرین بفکر و عقیده شما که می‌خواهید بما تحمیل کنید که دین مقدس اسلام دین کورکورانه می‌باشد که اگر هر دو سه نفری در یک جا جمع شدند رأی و نظری دادند و عدّه ای هم اطراف آنها را گرفتند و هوچیگری کردند سایر مسلمین چون در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند کورکورانه تسلیم گردند؟! این است معنای دین پاک خاتمیّت که صریحا در آیه ۱۹ سوره ۲۹ (زمر) می‌فرماید: فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ [۱] . و حال آنکه دین مقدس اسلام دین تحقیقی است نه تقلیدی آن هم تقلید از ابو عبیدۀ (قبر کن) معروف بجراح، رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خود راه را بروی ما باز کرده و بما نشان داده که هرگاه امت دو دسته شدند ما در کدام یک از آن دو دسته وارد شویم تا نجات یابیم می‌فرمائید بچه دلیل ما باید پیرو أمیر المؤمنین علیه السّلام باشیم جوابش آشکار است بدلیل آیات قرآنیه و احادیث متقنۀ مندرجه در کتب معتبرۀ خودتان. از جمله روایات و نصوص وارده که امت مجبورند در حوادث و انقلابات پیرو علی علیه السّلام باشند حدیث معروف عمار یاسر است که اکابر علماء شما از قبیل حافظ ابی نعیم اصفهانی در حلیه و محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السئول و بلاذری در تاریخ خود و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب ۴۳ ینابیع الموده از حموینی و میر سید علی همدانی شافعی در مودة پنجم از مودة القربی و دیلمی در فردوس و دیگران از موثقین علماء شما حدیث مفصلی از ابو ایوب انصاری نقل نموده اند که وقت مجلس اقتضای ذکر تمام آن حدیث را ندارد ولی خلاصه نتیجه آن حدیث اینست که وقتی سؤال نمودند از ابو ایوب (بلکه اعتراض نمودند باو) که چرا رفتی بطرف علی بن أبی طالب علیه السّلام و با ابی بکر بیعت ننمودی در جواب گفت روزی خدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودیم عمار یاسر وارد شد از آن حضرت سؤالی نمود حضرت ضمن صحبت فرمود: یا عمّار ان سلک الناس کلّهم وادیا و سلک علیّ وادیا فاسلک وادی علیّ و خلّ عن الناس، یا عمّار علیّ لا یردّک عن هدی و لا یدلّک علی ردی، یا عمّار طاعة علی طاعتی و طاعتی طاعة اللّه [۱] .