پند ابوحازم بر عمربن عبدالعزیز داخل شد. عمر به او گفت: مرا موعظه کن. ابوحازم گفت: بخواب و مرگ را نزد سر خود بگذار، سپس بنگر که دوست داری آن لحظه چه چیزی در تو باشد، پس اکنون همان گونه باش، و نیز دقت کن که آن لحظه دوست داری چه چیزی در تو نباشد، پس اکنون از آن فاصله گیر، چرا که چه بسا قیامت نزدیک باشد. صالح بن بشر زاهد بر مهدی عباسی وارد شد. مهدی به وی گفت: مرا موعظه کن. صالح گفت: آیا پیش از تو در این مجلس پدرت و عمویت ننشستند؟ مهدی گفت: آری. صالح گفت: آیا داشتند اعمالی که امید داری که به وسیله آنها نجات یابند و اعمالی که می‌ترسی به خاطر آنها هلاک شوند؟ مهدی گفت: آری، صالح گفت: کاری که به خاطر آن امید نجات آنها می‌رود بیاور و آنچه به خاطر آن ترس از هلاکتشان داری، ترک کن. .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357