دعای افلاطون افلاطون چنین دعا می‌کرد: ای علت همه ی علتها؛ ای قدیمی که همواره بوده ای؛ ای ایجاد کننده مبدأ حرکات اولیه؛ ای کسی که هرگاه بخواهد، انجام دهد؛ تا در عالم طبیعت هستم، سلامتی نفس مرا حفظ بفرما. دعای فیثاغورس فیثاغورس می‌گفت: ای بخشنده حیات، من را از پستی طبیعت به همسایگی خودت بر یک خط راست ببر، چه اینکه خط شکسته نهایتی ندارد. خودستائی از برترین آفتها، عجب است. عجب چنانچه در حدیث آمده هلاک کننده است. پیامبر خدا می‌فرماید: سه چیز هلاک کننده اند: بخل پیروی شده، هوای نفس دنبال شده و عجب انسان به خودش، ابن مسعود هم گفته است: هلاکت در دو چیز است، ناامیدی و عجب. عارفی گوید: ابن مسعود که ناامیدی و عجب را با هم جمع کرده است به این علت است که سعادت جز با کوشش بدست نمی آید. و ناامید تلاش نمی کند چون مأیوس است. و مغرور تلاش نمی کند چون تکبرش او را وامی دارد به هرچه دارد اکتفا کند. بشربن منصور از جمله عابدان بود، روزی نمازش طولانی شد، پس از نماز متوجه شد کسی به او نگاه می‌کند و به حال او غبطه می‌خورد. به او گفت: آنچه تو از من می‌بینی، تو را به تعجب وادار نکند، چه اینکه ابلیس با فرشتگان سالیان طولانی زندگی کرد ولی پس از آن شد که شد. از برخی پرسیدند: چه وقت مؤمن گنهکار می‌شود؟ پاسخ داد وقتی گمان کرد انسان خوبی است. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357