پيرمردي با عصا
اين خاطره اي که اکنون برايتان ميگويم، خاطره خودم نيست و تمامي خادمين حرم بر آن واقف اند و آن را ميدانند:
روزي پيرمردي با عصا لنگان لنگان با حالي نزار و بيمار به حرم ميآيد و نزد يکي از خادمين ميرود و ميگويد: ببخشيد آقا امام رضا کجاست آمدهام شفايم را بگيرم. آن خادم که چنين جمله اي را از آن پيرمرد دهاتي ميشنود، به مزاح ميگويد: اين پلهها را ميبيني (پلههاي گلدسته
که البته خيلي هم تعدادشان زياد است) بگير و برو بالا امام را ميبيني!
بعد از دقايقي پير مرد از پلهها پايين بر ميگردد و همه حاضران مشاهده ميکنند که او بدون عصا، سالم و با حال بسيار خوبي بر ميگردد و از آن خادم تشکر ميکند و ميگويد ممنونم ايشان را ديدم و ميرود، خادم به دنبال او ميدود شانههاي او را ميبوسد و ماجرا را از او سوال ميکند، پير مرد ميگويد:
در همان حال که به سختي از پلهها بالا ميرفتم ديدم آقائي از بالاي پلهها به من ميگويد: پدر جان تو بالا نيا من پائين ميآيم!
بله اينطور است بايد دانست که زائر امام (ع) داراي احترام فراوان است و نظر کرده خود آقا.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357