چون اين سخن را شنيدم شروع به گريه كردم و عرضكردم فدايت شوم بمن رحم كن و منت بگذار تو را بحق جده ات فاطمه زهرا صديقه مظلومه ۳ قسم ميدهم كه مرا مأيوس نفرما و بر من احسان كن و از در خانه خود مرا مران.
تا اين سخن را حضرت شنيد بسوي من نگاهي كرد و مانند كسيكه گريه راه گلويش را بسته باشد فرمود چه كنم جاي شفاعت كه از براي ما نگذاشته ايد سپس دستهاي مبارك خود را بسوي آسمان برداشت و لبهاي خود را حركت داد. گويا زبان بشفاعت گشود. چون مرا بيرون آوردند ديگر آن آتش را نديدم و از عذاب آسوده شدم.
در تحفةالرضويه نقل ميكند:
برادر مؤمن همانشب در خواب ديد باغي است در جوار حضرت رضا (عليه السلام) در نهايت صفا و
در عمارت آن باغ ديد شخصي نشسته با نهايت عزمت چون خوب نگاه كرد ديد آن فرد برادرش است كه روز گذشته او را دفن كرده پس از حال او استفسار كرد شرح حال را گفت تا رسيد بآنجا كه پيرمرد در مرتبه سوم گفت:
آنحضرت را بحق جدش پيغمبر قسم بده من چون بآن دستور عمل كردم مرا باين باغ آوردند و اينها همه از لطفي است كه تو در عالم برادري با من كردي و اگر مرا باين مكان مقدس نمي آوردي من هميشه در عذاب بودم.
(- دارالسلام عراقي. )
اي كه بر خاك حريم تو ملايك زده بوس
رشك فردوس برين گشته زتو خطه طوس
هركه آيد بگدائي بدر خانه تو
حاش لِلّه كه زدرگاه تو گردد مأيوس
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357