امیرالمؤمنین (علیه السلام): در کجا ساکن هستی؟ حباب: من در صومعه‌ام که همین جا قرار دارد، ساکن هستم. امیرالمؤمنین (علیه السلام): از امروز به بعد در اینجا ساکن نباش، اما در اینجا مسجدی بنا کن و آن را به نام سازندۀ آن نامگذاری نما. مردی به اسم «براثا» آن مسجد را بنا نمود و مسجد به نام سازنده اش «براثا» نامیده شد. سپس فرمود: ای حباب، از کجا آب می‌نوشی؟ حباب: یا امیرالمؤمنین، از نهر دجله که اینجا قرار دارد. امیرالمؤمنین (علیه السلام): چرا در اینجا چشمه یا چاهی حفر نمی کنی؟ حباب: یا امیرالمؤمنین، هر زمان چاهی حفر می‌کنیم، آن را شور و ناگوار می‌یابیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام): در این مکان چاهی حفر کن. وی حفر کرد و تخته سنگی در برابر او و اصحاب بیرون آمد، به طوری که نتوانستند آن را درآورند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن تخته سنگ را درآورد و به دنبال آن، چشمه ای شیرین تر از عسل و گواراتر از سرشیر جوشیدن گرفت. امام (علیه السلام) به او فرمود: ای حباب، آب آشامیدنی تو از این چشمه خواهد بود. اما ای حباب، در کنار این مسجدِ تو، شهری ساخته خواهد شد که ستمگران در آن زیاد می‌شوند و گرفتاری در آن شهر، زیاد می‌شود، تا اینکه هر شب جمعه در آنجا، هفتاد هزار زنا صورت می‌گیرد. [۱] ---------- [۱]: . الیقین ۴۲۱؛ بحار الانوار ۵۲/۲۱۷ و ۹۹/۲۶؛ الزام الناصب ۲/۱۱۰. https://eitaa.com/zandahlm1357