اَلسَّلامُ عَلی صاحِبِ المُعْجزات (سلام بر صاحب معجزات) اشاره در این فراز زیارت به حضرت با عنوان «صاحب المعجزات» سلام داده شده است. معجزه از سوی پیامبر و امام: دلیلی بر حقانیت نبوت و امامت آن هاست که توضیحات آن در مقدمه تحت عنوان «توضیح نکاتی پیرامون معجزه» گذشت. در طول زندگانی رسول خدا، امیرالمؤمنین و ائمه معصومین (علیهم السلام) معجزات فراوانی از حضرات بروز کرد. دانشمندان اسلامی کتب مستقلی پیرامون معجزات معصومین (علیهم السلام) جمع آوری و تدوین کرده اند، به عنوان نمونه: عیون المعجزات، نوادر المعجزات، الباهر من المعجزات، تثبیت المعجزات، الروضه فی المعجزات و الفضائل، ثاقب المناقب فی المعجزات الباهرات، الخرائج و الجرائح،‌ام المعجزات، مدینه المعاجز، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، کنز المعجزات، ربیع المعجزات، اشرف المعجزات، روضة المعجزات، غرفه المعجزات، کتاب المعجزات، نخبة المعجزات، نوادر المعجزات، الوجیز العلیه فی المعجزات العلویه، الهائیه فی المعجزات، الروضات الزاهرات فی المعجزات، المعجزات الخالدات، معجزات مرتضوی و... بی شک آنچه از فضائل و معجزات به دست ما رسیده و در کتب نقل گردیده اندکی از بسیار، و قطره ای از اقیانوس بیکران است که غیر از معصومین (علیهم السلام) احدی احاطه بر آن نخواهد داشت. ما به جهت اختصار - علاوه بر معجزاتی که در طول این نوشتار نقل شد - در این قسمت - تیمناً و تبرکاً - اکتفا به ذکر شش معجزه از حضرت نموده و خوانندگان محترم را به کتب مربوطه ارجاع می‌دهیم. ۱- به کشور یمن برو و از وادی برهوت سؤال کن از امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارشان روایت شده که فرمودند: روزی یک یهودی نزد شخصی آمد و گفت: پدرم مرده است و گنج هایش را پنهان کرده و جای آن را به ما نشان نداده است، اگر جای آن را به من نشان بدهی یک سوم آن را برای تو و یک سوم دیگر آن را برای مسلمانان و یک سوم آخرش را برای خودم می‌گذارم و اسلام خواهم آورد. آن شخص گفت: هیچ کس به جز خدا از غیب مطّلع نیست. مرد یهودی نزد حضرت علی (علیه السلام) آمد و از ایشان سؤال کرد، حضرت فرمودند: به کشور یمن برو و از وادی برهوت سؤال کن، وقتی به آنجا رسیدی بنشین تا خورشید غروب کند، سپس دو کلاغ سیاه پیش تو می‌آیند و با هم بازی می‌کنند، در این هنگام پدرت را به اسم صدا بزن و به او بگو: «من فرستاده وصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستم، با من سخن بگو من هم با تو سخن می‌گویم» سپس جای گنج را از او بپرس، همانا جای آن را به تو نشان می‌دهد. مرد یهودی به یمن رفت و از وادی برهوت سؤال کرد، پس به آنجا رفت و نشست تا وقتی که خورشید غروب کرد، آن گاه دو کلاغ سیاه آمدند همان گونه که حضرت توصیف کرده بود. پدرش را صدا زد، پدرش نزد او آمد و گفت: وای بر تو! چرا به اینجا آمده ای؟ اینجا یکی از سرزمین‌های آتش است. مرد یهودی گفت: آمده‌ام تا از تو جای گنج را سؤال کنم. پدرش گفت: در فلان مکان است، سپس به او گفت: وای بر تو! بر دین محمّد (صلی الله علیه و آله) وارد شو و اسلام بیاور. همانا آن راه، راه نجات است. سپس آن دو کلاغ رفتند و آن یهودی برگشت و گنج را پیدا کرد. گنج از طلا و نقره بود. آن را نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آورد در حالی که می‌گفت: «أشهد أن لا اله إلّا الله و أنّ محمداً رسول الله و أنّ علیاً وصی رسول الله و أخوه و أمیرالمؤمنین کما سمیت؛ شهادت می‌دهم به اینکه معبودی به جز خدای منان نیست و حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) رسول اوست و علی (علیه السلام) جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و برادر او و امیر مؤمنان است». سپس عرض کرد: این هدیه ای از طرف من به شما است، آنچه را که دوست دارید انجام بدهید، همانا شما جانشین خداوند رب العالمین هستید. [۱] ---------- [۱]: . الخرائج والجرائح ۱ / ۱۹۲؛ مشارق انوار الیقین ۱۲۲؛ بحار الانوار ۴۱ / ۱۹۶؛ مدینة المعاجز ۲ / ۴۶. https://eitaa.com/zandahlm1357