يكي از نكاتي كه لازم است بگويم، اشراف حضرت آقا به مسائل مختلف است. اين هم خيلي جالب است. يعني براي همه آنهايي كه از قشرهاي مختلف، فرهنگي ها، هنرمندان، شعرا، قرّاء، روحانيون، دانشگاهي ها، خدمت حضرت آقا رسيده اند، اشراف و آگاهي ايشان به مسائل جداً جالب بوده است. ببينيد حضرت آقا در ملاقاتهاي تخصصي با قشرهاي مختلف دارند، كليات بيان نكرده اند. يعني نصيحت كلي نكردند. بلكه مثل يك كارشناس عالم و آگاه، در آن حوزه وارد شد ه اند و نظر داده اند. چند سال پيش كارگردانها و اصحاب هنر و سينما آمدند. حضرت آقا صحبت زيبا و كارشناسانه كردند. ما در همه حوزه‌ها اين را از آقا ديده ايم. يك روز جمعي از گروه فضلاي رشته فلسفه` حوزه، خدمت ايشان آمدند. يك ملاقات دو سه ساعته اي بود. پخش نشد. رسانه اي نشد. آنان برجستگان رشته علوم عقلي در حوزه بودند. خوب، جلسه تخصصي بود. آنجا حضرت آقا در مباحث فلسفه و تاريخ و زندگي بعضي از فلاسفه، آن چنان مسلط و آگاهانه و زيبا صحبت كردند كه اين آقاياني كه رشته شان همين است، بعدا به من فرمودند ما اسم بعضي از اين آقايان را كه جزو علماي فلسفه هستند، نشنيده بوديم. حضرت آقا قضايايي هم از زندگي آنها تعريف كردند، در صورتي كه ما اسم اينها را هم نشينده بوديم. يعني در هر ديداري، خصوصاً ديدارهاي تخصصي كه با حضرت آقا انجام مي‌شود، ايشان به عنوان يك كارشناس خبره و آگاه در اين حوزه، حرف مي‌زنند و نظر مي‌دهند كه براي آنان هم قابل استفاده است. بخشي هم داريم در دفتر به نام بخش معمَّرين كه مسئول سر زدن و رسيدگي به روحانيون تقريباً شصت وپنج سال به بالا در گوشه‌هاي كشور، در روستاها و اين طرف و آن طرف، مي‌باشد؛ آنهايي كه كسي از اينها سراغ نمي گيرد. روحانيون تا وقتي كه مسجد و منبر و محراب دارند، مريدهايشان تا حدودي به آنها مي‌رسند. همين قدر كه خانه نشين شدند يا فوت كردند، ديگر فراموش مي‌شوند. اين آفتي است كه روحانيون ما به آن گرفتار هستند. مردم بايد تجديد نظري در اين برخوردشان بكنند. برادران ما به استانها و شهرستانها و حتي به روستاها مي‌روند و گزارشي هم از وضعيت آن افراد مي‌نويسند، در حد سه چهار سطر براي هر نفر. تاكنون حدود سيصد نفر را رفته اند، گزارش شصت هفتاد صفحه اي تهيه مي‌شود. من خودم واقعش با اينكه حجم كار من، چه كيفيت، چه كميت، اصلاً قابل مقايسه با كار حضرت آقا نيست؛ در عين حال گاهي اين گزارشها را نمي رسم دقيق بخوانم، با اينكه كار ما هم هست. ولي من همين جور مي‌فرستم كه خدمت آقا بدهند. فكر هم نمي كردم كه حضرت آقا بخوانند. ديدم ايشان خوانده اند و نظر داده اند. من تعجب مي‌كردم كه حضرت آقا اينها را خوانده اند و كنار بعضيها حاشيه نوشته اند! مثلاً يك جا نوشته اند: از زحمات شما بسيار متشكرم. خداوند از شما قبول فرمايد. اولاً بعضي محتاج كمك بيشتري بودند، لازم است به آنها كمك كنيد. از قبيل شماره‌هاي علامت زده شده صفحات فلان! يعني اين جور با دقت ملاحظه مي‌فرمايند. يك نمونه از حاشيه‌هاي ايشان را مي‌خوانم: «با تشكر از جناب عالي و ديگر دوستاني كه در اين طرح همكاري كردند. عرض مي‌كنم اين گزارش شما تكليف حقير را سنگين كرد. از كساني نام برديد كه مستمراً يا براي قضيه خاصي از قبيل بيماري، تحصيل فرزند، يا تعمير خانه، محتاج كمك هستند و علي الظاهر فعلاً امكاناتي در اختيار اين حقير هست. لطفاً زحمت بكشيد و اين اشخاص را در ميان اين فهرست مشخص كنيد و كمك مناسب و ممكن را به آنها بفرماييد. » در مورد ديگري كه گزارشهايي خدمتشان داديم، دستوراتي داده اند و بعد فرموده اند: «نمي دانم جزئيات زندگي اشخاص را از كجا دانسته ايد. مثلاً سن اشخاص، افراد تحت تكفل، سطح معلومات و غيره. بيم آن دارم كه في المجلس به صورت خفت آور از آنان سؤال شده باشد كه هيچ درست نيست. مگر اينكه در خلال صحبت به طور عادي فهميده شود. » البته هيئتي كه از طرف دفتر حضرت آقا مي‌روند و تفقدي مي‌كنند و احوالي مي‌پرسند، واقعاً هم همين جور است يعني از لابه لاي صحبت ها، جواب اين سؤالها را مي‌گيرند. حضرت آقا نگرانند كه مبادا اين سؤالهايي كه مي‌كنيد و اين اطلاعاتي كه به دست مي‌آوريد، به صورت خفت آور باشد. اين هم باز از دقتهاي ايشان در اين مباحث مي‌باشد كه خيلي جالب است. در مورد نامه‌هايي كه به حضرت آقا مي‌رسد، ايشان عنايت دارند كه اين نامه‌ها حتماً جواب داده بشود، مخصوصاً نامه‌هايي كه به دست خودشان مي‌رسد، ولو اقدامي ندارد. حضرت آقا مي‌فرمايند كسي كه نامه به اينجا مي‌دهد، حتماً همه جاها رفته و نااميد شده است، آخرين جا اينجا است، به ما پناه آورده، لذا بررسي كنيد. اگر واقعاً راهي دارد كه به او كمك بشود، انجام بدهيد، اگر نه، با او تماس بگيريد يا برايش بنويسيد اين چيزي كه شما مي‌خواهيد، در خواستي كه شما داريد، در حدّ مقدورات و امكانات ما نيست.