علم بر دو قسم است ذاتی-و عرضی آنچه ما جماعت شیعه امامیه معتقدیم آنست که علم بر دو قسم است-ذاتی-عرضی. علم ذاتی که ابدا عرضی در او راه ندارد و اطلاق مطلق منحصر بفرد اکمل است مخصوص ذات پروردگار اکبر اعظم می‌باشد و ما غیر از اثبات اجمالی آن علم راهی بر تصور حقیقت آن نداریم و هرچه تعبیر و تقدیر نمائیم از تنگی عبارت است و الا علم بالذات در محاطۀ عقل بشر عاجز متصور نمی شود. و اما قسم دوم علم عرضی است که آدمی اعم از پیغمبر و امت-امام و مأموم ذاتا دارای علم نمی باشند بعدها بآنها افاضه می‌شود و این نوع از علم بر دو قسم است-تحصیلی- و لدنّی-و این هر دو قسم از افاضات فیض ربّانی حق تعالی است. آن محصلی که تحصیل می‌نماید تا افاضه حضرت یزدان نباشد زحمات او بجائی نمی رسد هرچند زحمت بکشد عالم نشود مگر با توجهات حق تعالی منتها با اسباب مدرسه رفتن و معلم دیدن که بمرور ایام بهمان مقدار که زحمت کشیده کسب فیض می‌نماید. و اما قسم دوم از علم عرضی را علم لدنّی می‌گویند یعنی بی واسطه کسب فیض می‌نماید بدون تحصیل و تلقین حروف افاضه مستقیم از مبدء فیّاض علی الاطلاق می‌شود و عالم می‌گردد. چنانچه در آیه ۶۴ سوره ۱۸ (کهف) فرموده وَ عَلَّمْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا عِلْماً [۱] . احدی از شیعیان نگفته و ادعاء ننموده که علم بمغیبات جزء ذات پیغمبر و امام است یعنی ذاتا پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امامها عالم بعلم غیب بوده اند همان قسمی که خدای متعال عالم است. و اگر کسی چنین ادعائی نماید قطعا جزء غلات و کافر می‌باشد و ما شیعیان امامیه از آنها بیزاری می‌جوئیم. ولی آنچه ما می‌گوئیم و عقیده بآن داریم اینست که حضرت احدیت جل و علا مجبور و محدود نمی باشد بلکه فعّال ما یشاء و قادر بالاستقلال می‌باشد در مواقعی که مشیّت او تعلق گیرد بهر خلقی از مخلوقات که صلاح و مقتضی بداند علم و قدرت بدهد قادر و توانا می‌باشد. منتها گاهی بوسیله و واسطۀ معلم بشری و گاهی بی واسطه افاضه فیض می‌نماید که از آن علم بی واسطه تعبیر بعلم لدنّی و علم غیب می‌نمائیم که بدون مکتب رفتن و معلم دیدن درک فیض می‌نماید بقول شاعر. نگار من که بمکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مسأله آموز صد مدرّس شد شیخ- بیان مقدماتی شما صحیح است ولی مشیّت خداوندی بچنین امر غیر طبیعی تعلق نمی گیرد که از علم غیب خود بدون معلّم و مدرّس افاضه نماید. ---------- [۱]: ۱) وی را از نزد خود علم لدنی (و اسرار غیبی) بیاموختیم. داعی- اشتباه شما و أقران شما در همین جا است که قدری فکر نمی کنید حتّی بر خلاف عدّه بسیاری از محققین علمای خودتان صحبت می‌فرمائید و الا این مطلب بقدری ساده و واضح است که محتاج ببحث نمی باشد. در اینکه خداوند متعال بتمام انبیاء و اوصیاء آنها که برگزیده گان او هستند باندازه و مقداری که برای محیط هر یک لازم بوده است افاضه غیبی نموده شبهه ای نمی باشد. شیخ- در مقابل این آیات منفی قرآن که صریحا نفی علم غیب را از افراد می‌نماید چه دلیل مثبتی بر مدعای خود دارید. داعی- ما مخالف با آیات منفی قرآن نیستیم زیرا هر آیه ای از قرآن برای امری مخصوص نازل گردیده که گاهی منفی و گاهی مثبت بمقتضای حال بوده است فلذا درباره قرآن بزرگان گفته اند آیات القرآن یشدّد بعضها بعضا. در مقابل تقاضای مشرکین و کفار که پیوسته از آن حضرت اقتراح آیات می‌کردند (که فی الحقیقة می‌خواستند مقام نبوت را بازیچه دست خود قرار دهند) آیات نفی نازل می‌شد. ولی برای اثبات اصل موضوع آیات مثبته نازل نموده تا کشف حقیقت گردد. و اما دلائل از قرآن مجید و اخبار صحیحه و تاریخ که مورد توجه علمای خودتان هم می‌باشد حتی بیگانگان هم تصدیق دارند بسیار است. @zandahlm1357