اشاره باعلمیّت و افضلیّت علی علیه السّلام شیخ سلیمان بلخی حنفی در اول باب ۱۴ ینابیع الموده ص ۶۵ از درّ المنظّم ابن طلحه شافعی نقل نموده که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود. لقد حزت علم الاوّلین و انّنی ظنین بعلم الآخرین کتوم و کاشف اسرار الغیوب باسرها و عندی حدیث حادث و قدیم و انّی لقیّوم علی کلّ قیّم محیط بکلّ العالمین علیم [۱] و بعد از آن فرمود آن حضرت لو شئت لأوقرت من تفسیر الفاتحة سبعین بعیرا قال النبیّ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم انا مدینة العلم و علیّ بابها قال اللّه تعالی و أتوا البیوت من ابوابها فمن اراد العلم فعلیه بالباب [۲] . اگر هیچ دلیلی بر اثبات خلافت بلافصل و تقدم آن حضرت بر دیگران نبود (و حال آنکه دلائل از حد احصاء خارج است از عقل و نقل و کتاب و سنت و اجماع چنانچه در شبهای گذشته بمختصری از آنها اشاره نمودیم) مگر همین دو دلیل یکی مقام اعلمیت و افضلیت آن حضرت که روی قاعدۀ عقل و منطق هیچ جاهلی حق تقدم بر عالم ندارد و اعلمیت و افضلیت آن حضرت در نزد دوست و دشمن بارز و آشکار است حتی ابن ابی الحدید ضمن خطبه اول کتابش گوید قدّم المفضول علی الافضل این عبارت اقرار و اعتراف بافضلیت آن حضرت است منتها روی عادت و تعصب گوید خدا خواست مفضول (یعنی صفر الکف) تمام را بر افضل و اکمل مقدم دارد. و حال آنکه چنین بیانی از شخص عالمی مانند ابن ابی الحدید شایسته نبوده که مورد اعتراض فضلاء و دانشمندان و ارباب منطق قرار گیرد و بر او خرده گیرند که بر خلاف قواعد علم و منطق و عقل اظهار عقیده نموده و این نسبت بیجائی است بذات اقدس پروردگار اعظم چه آنکه خدای حکیم علیم هرگز عملی بر خلاف عقل و منطق نمی نماید و مفضولی را بر فاضل مقدم نمی دارد تا چه رسد بر اعلم و افضل. بشری که مختصر فهم و شعور دارد و بهره ای از علم و منطق برده حاضر نمی شود بتقدیم فاضل بر افضل تا چه رسد بمفضول بر افضل. چگونه ممکن است خدای حکیم علیم مفضولی را بر افضل مقدم دارد و حال آنکه خود در آیه ۱۲ سوره ۳۹ (زمر) بطریق استفهام انکاری می‌فرماید هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاٰ یَعْلَمُونَ [۱] . و نیز در آیه ۳۶ سوره ۱۰ (یونس) فرماید أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدیٰ [۲] . پس از جهت اعلمیت و افضلیت حق تقدم در امت بعد از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با امیر المؤمنین علی علیه السّلام بوده است و ابن ابی الحدید در ص ۴ جلد اول شرح نهج صریحا اقرار باین معنی نموده آنجا که گوید انّه علیه السّلام افضل البشر بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و احقّ بالخلافة من جمیع المسلمین [۳] . و دلیل دوم که مرتبط با دلیل اول است فرموده‌های رسول اکرم خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است مخصوصا که در آخر همین حدیث می‌فرماید من ارد العلم فلیأت الباب [۱] . شما را بخدا انصاف دهید آیا آن کسی که پیغمبر امر می‌کند درب خانه او بروید اولی باطاعت است یا آن کسی که مردم برای خود بعنوان خلافت معیّن نمایند. علاوه بر آنکه امر پیغمبر مطاع است باید اطاعت کرده شود علت و جهت حق تقدم را معین می‌نماید که همان جهت عقلانی است که أعلمیت باشد. شیخ- اگر از جهت أعلمیت و أفضلیت حق تقدم برای سیدنا علی کرم اللّه وجهه بود می‌بایستی رسول خدا صلّی اللّه علیه و سلّم نصّی بر آن جناب بنماید که امت بدانند باید پیروی از او بنمایند و حال آنکه بچنین نصّی ما برنخورده ایم. داعی- این قبیل بیانات از امثال شما آقایان با علم و فضل فوق العاده اسباب تأثر داعی می‌شود که چرا باید عادت آن اندازه در شما تأثیر کرده باشد که علم و دانش و حقیقت شما را مقهور خود قرار دهد. آقای عزیز ده شب است که داعی از کتب معتبره خودتان إقامۀ برهان نموده و نصوص وارده را بعرض مجلس رسانیده بشهادت اهل مجلس و جرائد و مجلات تازه امشب آقا بحث را از سر گرفته می‌فرمائید نصّی ندیده اید. در حالتی که کتب معتبره خودتان سراسر پر است از نصوص جلیّه و خفیّه مع ذلک از همه چشم پوشیده یک سؤال از شما می‌نمایم که آیا امت احتیاج بعلم و سیره رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دارند یا نه. شیخ- بدیهی است که احتیاجات همگی صحابه و امت تا روز قیامت بعلوم عالیه و سیره متعالیۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و سلّم می‌باشد. داعی- احسن اللّه لکم الاجر اگر هیچ نص صریحی از آن حضرت در باب خلافت و امامت نبود مگر همین حدیث مدینه که صریحا فرموده انا مدینة العلم و علیّ بابها و من اراد العلم فلیأت الباب [۲] . کافی برای اثبات مرام بود ---------- [۱]: ۱) هرآینه بتحقیق دانا و ماهرم بعلوم اولین و دانا و عالمم بعلوم آخرین که در سینۀ من تمام مکتوم است و کاشف جمیع اسرار غیبم و هر داستانی از سابق و لا حق در سینۀ من است و من بر هر صغیر و کبیر فرمان روایم علم من احاطه بجمیع موجودات دارد.