شرح و تفسير فراست مؤمن امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته‌اى دربارۀ افراد باايمان اشاره كرده، مى‌فرمايد:«از فراست و گمان افراد باايمان برحذر باشيد، زيرا خدا حق را بر زبان (و فكر) آن‌ها قرار داده است»؛ (اتَّقُوا ظُنُونَ‌ الْمُؤْمِنِينَ‌، فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ تَعَالَى جَعَلَ‌ الْحَقَّ‌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‌) . به يقين قلب مؤمن همچون آيينۀ صاف و بى‌زنگارى است كه چهرۀ حقايق در آن منعكس مى‌شود و به همين دليل گاه از آينده و از امور پنهانى موجود آگاه مى‌شوند. اين سخن شبيه چيزى است كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده و در ذكر سند اين حكمت به آن اشاره كرديم كه مى‌فرمايد: «إِنَّ‌ لِلَّهِ‌ عِبَاداً يَعْرِفُونَ‌ النَّاسَ‌ بِالتَّوَسُّمِ‌؛ خدا بندگانى دارد كه مردم را با هشيارى خاص خود مى‌شناسند و از خفاياى كار آن‌ها باخبر مى‌شوند» ١ و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «اتَّقُوا فِرَاسَةَ‌ الْمُؤْمِنِ‌ فَإِنَّهُ‌ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ‌؛ از فراست و هشيارى افراد باايمان بپرهيزيد، چراكه آن‌ها با نور خدا نگاه مى‌كنند». ٢ هدف از بيان اين مطلب آن است كه افراد، در پنهانى نيز كارهاى خلاف انجام ندهند، زيرا دوستان باايمان آن‌ها كه با نور الهى نگاه مى‌كنند ممكن است از آن باخبر شوند و آبرويشان نزد آن‌ها بريزد. نيز مى‌تواند اشاره به اين نكته باشد كه از توطئه كردن دربارۀ مؤمنان بپرهيزيد زيرا ممكن است آن‌ها از چهره و حركات شما به توطئه‌هايتان پى ببرند و ترفندها را نقش بر آب كنند و شكست توأم با ذلت نصيبتان گردد. اين گفتار حكيمانه را بارها در زندگى خود نيز تجربه كرده‌ايم كه افراد باايمان و پرهيزكار، فراست فوق‌العاده‌اى دارند و از نقشه‌هاى پنهانى آگاه مى‌شوند. بعضى از فقهاى اهل سنت تا آن‌جا دراين‌باره پيش رفته‌اند كه گفته‌اند: از طريق فراست و هشيارى مى‌شود براى اثبات حق در مقام قضاوت استفاده كرد. از «ابن قيّم» نقل شده است كتاب مخصوصى دراين‌باره تأليف كرده و نام آن را «الطرق الحكمية او الفراسة المرضية» نهاده است. ولى از نظر فقه اماميه مسلم است كه با حدث و تخمين، هرچند قوى باشد نمى‌توان داورى كرد و قاضى فقط‍‌ بايد به مرحلۀ علم و يقين برسد تا بتواند حكم كند و ما معتقديم قاضى حتى به هر علم و يقينى نيز نمى‌تواند در صادر كردن حكم قناعت كند، بلكه بايد علم و يقينى باشد كه از مبادى حسّيه يا مبادى قريب به حس استفاده مى‌شود، همان‌گونه كه در قضاوت‌هاى اميرمؤمنان على عليه السلام وارد شده است. شايد سؤال شود كه قرآن مجيد بارها ظن و گمان را بى‌اعتبار شمرده و مى‌فرمايد: «إِنَّ‌ الظَّنَّ‌ لا يُغْنِي مِنَ‌ الْحَقِّ‌ شَيْئاً» ؛ظن و گمان، انسان را هرگز از حق بى‌نياز نمى‌كند». ١ همين سؤال در علم اصول دربارۀ حجيت ظن خاص و عام و تقابل آن با اين آيات قرآنى نيز مطرح شده و پاسخ داده‌اند كه مراد از آيات پيش‌گفته اوهام و گمان‌هاى بى‌پايه‌اى است كه مشركان و غير مشركان براى خود درست مى‌كردند و بر اساس آن گاهى فرشتگان را دختران خدا مى‌دانستند و گاه حلال و حرام‌هايى درست مى‌كردند و به خدا نسبت مى‌دادند؛ اما گمان‌هايى كه پايه و اساس داشته باشد و از نور الهى سرچشمه گيرد، حساب جداگانه‌اى دارد، هرچند مؤمنان با اين گمان‌ها دربارۀ كسى قضاوت قطعى نمى‌كنند؛ اما به‌وسيلۀ آن احتياطات لازم را رعايت مى‌كنند مبادا صدمه‌اى از دشمن به آن‌ها يا جامعۀ اسلامى برسد. شايان توجه است كه در روايتى ذيل آيۀ شريفۀ «إِنَّ‌ فِي ذلِكَ‌ لَآياتٍ‌ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‌» ؛در اين سرگذشت (عبرت‌انگيز) نشانه‌هايى است براى هشياران» ١كه خداوند آن را بعد از ذكر آيات مربوط‍‌ به قوم لوط‍‌ و عذاب آن‌ها فرموده، امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد:«متوسمين، امامان هستند». ٢ و از امير مؤمنان على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «كَانَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌ صلى الله عليه و آله الْمُتَوَسِّمَ‌ وَ أَنَا مِنْ‌ بَعْدِهِ‌ وَ الْأَئِمَّةُ‌ مِنْ‌ ذُرِّيَّتِي الْمُتَوَسِّمُونَ‌؛ متوسم، پيامبر بود و بعد از او منم و امامان از دودمان من». ٣ روشن است كه منظور از اين روايات، تخصيص دادن مفاد آيه به امامان عليهم السلام نيست، بلكه آن‌ها مصداق اتَم و اكمل آن بوده‌اند؛ مانند بسيارى از تفسيرهاى ديگرى كه در ذيل آيات قرآن آمده است.