سلام،وقتتون بخیر🌹
بنده ۲۰سالمه،دانشجو مهندسی هستم.
چند مدت پیش پسر یکی از دوستان پدرم از من خواستگاری کردن(پسند اولیه توسط پدر ولی خودشون و مادر هم بعد از اولین جلسه و شناخت کلی پسندیدن)،دو،سه جلسه رفتنو و اومدن و در آخر کارمون ب مشاور کشید
ایشون۲۱سالشونه و تا الان ی دانشگاه معتبر تو تهران مهندسی تحصیل میکردن،بعد از گذروندن سه ترم گفتن این رشته(ک ب خاطر حرمت حرف پدر رفتن)اشباعه و دوست ندارن.الان ب دانشگاهی پایین تر از اون دانشگاه از لحاظ علمی و رشته تحصیلی انتقالی گرفتن.درضمن در کنار تحصیل کار پاره وقت با درامدی ک کفاف زندگی دانشجویی رو میده رو دارن.پدرشون بنا ب شرایطی تضمین دادن ک آقاپسرحتما تو یکی از ارگان های دولتی بعدازاتمام تحصیل استخدام میشن و از لحاظ مسکن هم مشکلی نیست،سه تا خونه دارن.
مشاور تو جلسه اول گفتن ایشون مذهبی(کمی افراطی)ک ممکنه با گفت و گو حل بشه.ایشون تو ی هیئت کار فرهنگی میکنن و از لحاظ علمی کمک ب دانش آموزها.
من مشکلم اولویت بندی های زندگیشونه،ایشون ب من گفتن محوریتم خانوادس،ولی تومشاوره گفتن اول تحصیل،بعد هیئت،بعد کار.
مشاور بهشون توپیده بود ک چی داری از لحاظ مالی،ایشون هم کاملا منطقی پذیرفتن،الان بعد از یک هفته تفکر از من فرصت خواستن ک خودشون رو ثابت کنن.ازهر لحاظ
مشاور بهم گفت پتانسیل شما بیشتره،چرا روش زوم کردی؟؟
منم از اینکه نتونه ارتباط عاطفی خوبی بامن در آینده برقرار منه میترسم.ایشون چون تاالان باکسی در ارتباط نبوده بلد نیس،شناخت کافی از دنیای زنان هم نداره
من میترسم جواب رد بدم و مورد غضب خدا قرار بگیرم،ایشون خیلی پسر آقا و متینیه،پاکه،دینداره،مسئولیت پذیره،منطقیه ،صبوره و اینا ویژگی هاییه ک کمتر تو پسرای الان هست.
جنم زندگی هم داره ب نظرم،چون کارهای خونه و هیئت کاملا با ایشونه و پدر و مادرشون شاغلن و خواهر ندارن.
میشه راهنماییم کنید لطفا؟این آقا از من فرصت میخوان برای اثبات خودشون،(بیشتر از لحاظ علمی،ایشون تصور میکنند آدم نامتعادلی شناخته شدن در زمینه تحصیلی و باحرفای مشاور)چه کنم من ؟
مشاوری ک رفتیم-با اینکه مشاوره مذهبی بود- ظواهر براشون خیلی مهم بود(ب خاطر هم قد بودنمون و موهای کمی کم پشت آقا پسر) و ب نوعی بهم القا کردن ک حیفی🤦♀ولی برای من خیلی کم مهمه،بیشتر خود درونی طرف مهمه(اینم متذکر بشم صورتا خوش چهره ان🙈)
مشاورهم بهم گفت اگر توزندگی رفتی و دیدی این ویژگی ها رو نداشت،ظاهر هم نداره،چی میمونه ک باهاش ادامه بدی
ی چیزی ب گفته هام اضافه کنم فقط؟
ما خانواده هامون بسیار شبیه هم هستن و کفویت هم داریم
این آقا هم ملاک های اصلی من از همسر آیندهام رو داره،مواردی ک تحت عنوان خصوصیت اخلاقی بد در ذهنم بوده و قبلا یادداشت کردم هم اصلا ندارن
من فقط نگران رابطه عاطفی هستم ک باید شکل بگیره ونمیدونم این آقا از پسش بر میاد یا نه،
الان در حال حاضر ایشون هیچ قدمی برای بهتر شدن رابطه و شناخت بیشتر از طریق گفت و گو برنمی دارن .انگار سد دفاعی دارن.
میترسم این سد بعد از محرمیت هم همچنان باقی بمونه
(چون تو خانوادشون رابطه پدر و مادر زیاد عاطفی و بهتر بگم کلامی نبوده،پدر جانباز هستن و کمی عصبی،جو خونه هم مرد سالاریه و اینا همه محیطیه ک توش رشد کردن)
مشاور بهم گفت این آقاهم بالاخره تو زندگی با این شرایط آسیب دیده،خودمم ب خاطر دلایلی آسیب دیده ام ب جهت اشتباهات پدرم در گذشته،ب خاطر همینه ک خیلی دست ب عصا و محتاطم تو ازدواج
دفتر مشاوره دینی تو یکی از امامزاده های معروف تهران
مشاورشون خیلی با سابقه ان و خرده ای بهشون نمیشه گرفت
ایشون از نظر ظاهر نپسندیدند و در مرحله بعد ب آقا پسر کمی توبیخانه گفتن از لحاظ مالی چی داری؟؟
آقا پسر مدنظرشون این بود چند مدت عقد بمونیم تا جمع و جور شن ولی مشاور بهشون گفته بود ک بعد از عقد علنا همسرتونه و در صورت وقوع ی اتفاقی توانایی این رو دارید بلافاصله زندگی رو سرو سامون بدیید و خونه تهیه کنید؟؟
ایشون هم با توجه ب جوان بودنشون مثل اینکه ب نوعی ترسیدن و الان فرصت میخوان با دست پر برگردن و حرفی برا زدن داشته باشن و ب قول خودشون بشه بهشون اعتماد کرد
این حرکت مشاور بد نبود و حتی میزان جربزه اش رو فکرمیکنم تخمین زد و ب نوعی روشنگری کرد
برای من ایمان و باطن و اخلاق خیلی خیلی مهمتر از ظواهره،ظاهر در مرحله آخره
مگه کیف و کفش مارکه ک بخوام باهاش پز بدم؟من میخوام باهاش زندگی کنم،با خود درونش
البته مسائل مالی ب طور حداقل نیاز زندگی برای هرکسی لازمه
کسی ک منو درک کنه و بهم عشق بده مسلما خوشبخت خواهم شد
تا کسی ک قد بلند داشته باشه و متمول ولی بد اخلاق و بی درک وفهم و دائم آزارم بده