.......: ابیات پراکنده با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین باشد که در وصال تو بینند روی دوست تو نیز در میانهٔ ایشان نه‌ای ببین تکه ۵۴ » خوبتر اندر جهان ازین چه بود کار دوست بر دوست رفت و یار بر یار آن همه اندوه بود و این همه شادی آن همه گفتار بود و این همه کردار دوست بر دوست رفت یار بر یار خوشتر ازین هیچ در جهان نبود کار تکه ۴۳ » حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانه‌ای گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانه‌ای گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟ گفت: یا کوریست یا کریست یا دیوانه‌ای گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟ گفت: یا برقیست یا شمعیست یا پروانه‌ای بر مثال قطرهٔ برفست در فصل تموز هیچ عاقل در چنین جاگاه سازد خانه‌ای یا مثال سیل خانست آب در فصل بهار هیچ زیرک در چنین منزل فشاند دانه‌ای فیلسوفی گفت: اندر جانب هندوستان حکمتی دیدم نوشته بر در بت خانه‌ای گفتم: آن حکمت چه حکمت بود؟ گفت: این حکمتست آدمی را سنگ و شیشه چرخ چون دیوانه‌ای نعمت دنیا و دنیا نزد حق بیگانه است هیچ عاقل مهر ورزد با چنین بیگانه‌ای؟ تکه ۵۸  https://eitaa.com/zandahlm1357