.......:
آخوند، خدا بد ندهد
شاگردان مکتب خانه ای باهم تصمیم گرفتند که درس و مشق را تعطیل کنند. صبح زود که آخوند مکتب دار به مکتب خانه رسید یکی از بچهها پیش رفت وگفت: «آخوند، خدا بَد ندهد چرا رنگت پریده؟ » دیگری از گود افتادن چشمش
حرف زد و سومی از... خلاصه
معلم بیچاره حرف بچهها را پذیرفت و فکر کرد بیمار است. مکتب خانه را تعطیل کرد و خودش نزد طبیب رفت. [۱]
آخوند: مُلا، باسواد، معلم.
این مثل کنایه از قدرت تلقین است. تقلینهای مثبت یا منفی دیگران، خواه و ناخواه به سرعت در آدمی تاثیر میگذارد.
----------
[۱]: . همان، ج ۱، ص ۲۶.
.......:
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/zandahlm1357